گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوازدهم
[سوره الأنعام ( 6): آیات 56 تا 73 ] ....



ص : 261
اشاره
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَ لَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ ( 56 ) قُلْ إِنِّی عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ
صفحه 130 از 188
رَبِّی وَ کَ ذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِ لِینَ ( 57 ) قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ
لَقُضِ یَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ ( 58 ) وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ
وَرَقَۀٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّۀٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ ( 59 ) وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ
( بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَ  می ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 60
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَۀً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ ( 61 ) ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ
الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ ( 62 ) قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَ َ ض رُّعاً وَ خُفْیَۀً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ
لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ( 63 ) قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ( 64 ) قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ
( فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ( 65
وَ کَ ذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ ( 66 ) لِکُ لِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 67 ) وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُ ونَ فِی
آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَ دِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( 68 ) وَ ما عَلَی
الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ لکِنْ ذِکْري لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 69 ) وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَکِّرْ
بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَ بَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَ فِیعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا
( لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ ( 70
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُ رُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ
أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَي ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ( 71 ) وَ أَنْ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِي
إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 72 ) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ
( عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ( 73
، ص: 264
[سوره الأنعام ( 6): آیه 56 ] .... ص : 264
اشاره
( قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ ( 56
ترجمه و شرح .... ص : 264
خداوند متعال در این آیه مبارکه به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور داده که بکفّار قریش که همواره شما را تهدید
نموده و به پرستش خدایانشان و بتها دعوت میکنند، بگو پروردگار بوسیله وحی و الهام غیبی مرا نهی فرموده است که بجز
آفریدگار جهان را پرستش ننمایم و اگر گفتند که بچه علّت تو را نهی کرده است؟ بگو: من هرگز از تمایلات شما پیروي نخواهم
کرد، زیرا پرستش بتها پیروي از خواستههاي بیاساس است و آفریدگار هرگز سمت تدبیر را باین خدایانی که مخلوقند واگذار
ننموده تا اینکه در اثر تدبیر، شایسته پرستش باشند، بلکه تدبیر از شئون خلقت است و اختصاص بآفریدگار دارد.
و اگر از خدایان شما پرستش کنم از طریقه خرد بکنار رفته و منافی با صفت هدایت است که پروردگار روان مرا بآن آمیخته و مانع
صفحه 131 از 188
از آن است که نور خداشناسی در قلب من بتابد و از جمله پیامبران باشم. اینک میفرماید:
اي فرستاده ما باین مشرکان بگو حقیقت این است که مرا منع کردهاید از اینکه آنچه را شما بغیر خداي واحد میخوانید و دست دعا
بسوي آنها بر میدارید پرستش نمایم عقل رشید و روح طیّب و طاهر و فطرت سلیمهاي که خداوند در وجود من ترکیب فرموده
است مرا از اسیر بودن به تقلید آباء ، ص: 265
و قید و جهل و بیماري حسد باز داشته است.
اي رسول گرامی بآنها بگو من تابع و پیرو هواهاي نفسانی و شهوات شما نخواهم شد، زیرا عبادت شما غیر خدا را سند و برهانش
فقط هواي نفس است و عبادت خداي واحد داراي حجت بالغه و برهان ساطع است و عبادت غیر خدا گمراهی و شرك است و
پیروي اهواء شما براي من موجب گمراهی است و حق این است که در آن صورت گمراه شدهام و در آن حال از راه یافتگان و
هدایت شدگان نخواهم بود یا در عداد پیامبرانی که سالک راه هدایت بودهاند نخواهم بود.
(56)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 265
گو مرا نهی از پرستش کردهاند آنچه را خوانید جز حق در پسند
گو نگردم تابع اهوائتان گمره آیم گر شوم تابع بر آن
من نباشم و آنگهی از مهتدین گو منم بر حجتی از ربّ دین
(56)
، ص: 266
[سوره الأنعام ( 6): آیه 57 ] .... ص : 266
اشاره
( قُلْ إِنِّی عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ ( 57
ترجمه و شرح .... ص : 266
خداوند متعال در این آیه شریفه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید: اي رسول گرامی در ضمن احتجاج به
بتپرستان بگو: خداوند مرا بسوي جامعه بشر اعزام فرموده و دلیل اعجاز آمیز بر دعوي رسالت من نیز قرآن کریم است و در آیات
بسیاري از آن، بتپرستان و کافران را بعقوبت تهدید مینماید و شما کفار قریش از نظر لجاج قرآن را تکذیب نموده و در اثر
بهانهجوئی معجزه دیگري از من درخواست میکنید که هرگز پذیرفته نخواهد شد.
مأموریت من از طرف پروردگار فقط رسالت و دعوت مردم جهان است، بخدا شناسی و بوظائف عملی که بخواست خود اگر
بخواهند بپذیرند و هرگز وظیفهام الزام و اجبار مردم نیست که بطور حتم مردم را باطاعت مجبور نمایم و وسیله اجراي عقوبت باشم
صفحه 132 از 188
تا اعتراض نمائید که چون از امر و نهی تو تمرد مینمائیم بآنچه ما را تهدید مینمایی عقوبت نما و در صورت تأخیر و یا عجز از
اجراي عقوبت دلیل بر کذب دعوي رسالت میپندارید، زیرا اجراي عذاب بر کافران از شئون تدبیر آفریدگار است و بمخلوق
واگذار نشده است. اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بآنها بگو: من در آنچه با شما در عبادت غیر خدا ، ص: 267
مخالفت میکنم و در آنچه شما را به پرستش خداي واحد دعوت مینمایم از جانب پروردگار خودم دلیل و برهان روشنی در
دست دارم که شک و ریبی در آن نیست و جدلی در آن راه ندارد و آن قرآن است که حجّت بیّنه و معجزه خالدة و آیات باقیه
است و شما آن حجّت و بینه را تکذیب کردید و از شیطان پیروي نمودید و کافر به رحمان شدید و در باره قرآن و رسالت پیامبر
مشتبه شدهاید، زیرا آنچه از پیغمبر بهواي نفس خواستهاید انجام نشده است. آنچه را در طلب آن عجله و شتاب دارید من بشما
نگفتهام که بر آن قادر هستم در این باب که بطریق استهزاء میگوئید، پس وعده و وعید قرآن چه شد؟ و عذاب موعود کی و
کجاست؟ بشما بگویم که حکم و اختیار در دست من نیست و حکم در این امور و غیر آن چه تعجیل و چه تأخیر با خداست و جز
با خدا با دیگري نیست. خداست که گوینده حق و سراینده حق در باره وعد و وعید است و جز بآنچه حق است حکم نمیکند و
اوست که بهترین جداکننده حق از باطل و بهترین فاصل و قاضی است و در قضاوتش ستمی نیست و از حق تجاوزي نمیشود. از
این آیه استفاده میشود:
تصمیم نزول عذاب منوط به دستور اللهی است و با خواهش و تقاضا مشیّت الهی تغییرپذیر نخواهد بود.
و نیز استفاده میشود که خدا منشأ ظلم و قبیح نیست و کسانیکه معتقدند ظلمها و زشتیها بحکم خداست خطا میکنند، زیرا اینها حق
( نیستند و حکم خدا همیشه حق است. ( 57
، ص: 268
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 268
مشرکان گفتند تا چند از عذاب میکنی تخویف ما را در خطاب
از عقوبت آنچه بتوانی بما وارد آور تا ببینم از قضا
آمد این آیت بوجه انحصار که منم بر حجت از پروردگار
میکنید آنچه شما تکذیب آن مر شریک آرید او را از بتان
نیست آن در نزد من یعنی عذاب که شما بروي کنید اینسان شتاب
ز آسمان گوئید بر ما سنگ بار نیست آن با من بود با کردگار
حکم در تعجیل و تأخیر عذاب نیست جز حق را و این باشد صواب
حق بود با قصهاي صدق و راست که نمود اخبار بر چیزي که خواست
اوست خیر الفاصلین یعنی خدا حق و باطل را ز هم سازد جدا
(57)
شأن نزول .... ص : 268
صفحه 133 از 188
کلبی گفته این آیه در باره نضر بن حرث و رؤساي قریش نازل شده است، آنان از روي استهزاء میگفتند اي محمّد آن عذابی را
که بما وعده دادهاي بیاور. سپس این آیه نازل شد.
سیوطی در باره شأن نزول این آیه مطلبی ذکر نکرده است.
، ص: 269
[سوره الأنعام ( 6): آیه 58 ] .... ص : 269
اشاره
( قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ ( 58
ترجمه و شرح .... ص : 269
خداوند متعال در این آیه کریمه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که در مقام
احتجاج باین گروه بتپرستان بگو در صورتی که قرآن کریم را تکذیب نمائید و از نظر بهانهجوئی و استهزاء معجزه دیگري
درخواست دارید، بفرض اگر میتوانستم معجزهاي را که خواستارید ارائه دهم هر آینه در اثر تکذیب آن بر شما عقوبت نازل
میشد ولی ارائه معجزه و همچنین نزول عذاب بر کافران از تدبیر پروردگار است، اگر مردم براي صحت دعوي پیامبر معجزهاي را
خواستار شوند، پروردگار نیز آن را نازل فرماید و مردم آن را تکذیب کنند، بعقوبت گرفتار خواهند شد. پروردگار عالم بحقایق و
اسرار مردم است هرگز در حکم و یا در اجراي عقوبت بر ستمگران اشتباه نخواهد فرمود.
بدیهی است رسول گرام باستناد قرآن کریم جامعه بشر را بدین اسلام دعوت مینماید و چون کفّار قریش در مقام تمرد و انکار بر
آمدهاند بخود ستم نموده شایسته عقوبت هستند. اینک میفرماید:
بآنها بگو اگر آنچه را که شما بآن شتاب و عجله دارید یعنی نزول عذاب را براي خود میخواهید در دست من بود و برأي و اراده
من انجام میشد و من بآن قدرت و تمکّنی داشتم هر آینه کار تا بحال گذشته بود و بین ، ص:
270
من و بین شما موضوع خاتمه مییافت یعنی شما را هلاك میکردم و از ستم شما راحت میشدم، ولی امر با من نیست و با خداي
من است و خداست که بحال ستمکاران داناتر است و وقت عذاب خلق و آنچه بحال مردم صالح است او میداند و بنوعی از
مصلحت عقوبت را بتأخیر میاندازد و مهلت میدهد یا براي آنکه بعدا ایمان آورند تأخیر در عذاب میکند یا بر حسب اقتضاء
مصلحت چنین تدبیر مینماید که آنها پیمانه کردار بد را لبریز کنند و ناگهان دست انتقام گلوي آنها را بفشارد.
(58)
، ص: 271
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 271
صفحه 134 از 188
گو اگر در نزد من بودي عذاب یا بر آن قادر بدم در هیچ باب
کی بدي حاجت بر استعجالتان امر واقع گشته بد در حالتان
یعنی اندر بین ما با صد شتاب گشته بودي آنچه باید ز انقلاب
مینمودم بر شما جاري بخشم آنچه دارم بر نزولش باز چشم
یعنی ار بر دست من بودي بلا کردم بودم بر شما نازل بجا
لیک حق بر ظالمان داناتر است تا بر ایشان کی زمان کیفر است
(58)
، ص: 272
[سوره الأنعام ( 6): آیه 59 ] .... ص : 272
اشاره
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَۀٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّۀٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ
( لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ ( 59
ترجمه و شرح .... ص : 272
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند معجزه دیگري که کفّار قریش از نظر بهانهجوئی از رسول گرامی درخواست نموده
خارج از قدرت اوست زیرا آوردن معجزه عبارت از آفرینش است که پروردگار امر خارق عادت را از غیر طریق اسباب ایجاد کند
و هرگز مخلوق نمیتواند چیزي را بیافریند و یا از غیر طریق اسباب عملی را انجام دهد اینک میفرماید:
و خزانههاي غیب که علم بعذاب مستعجل و غیر آن و خزانههاي ارزاق و اعمار و علم بمبتدا و منتها و عواقب امور باشد، فقط در نزد
اوست و غیر او کسی نمیداند و علم بآن ندارد و اوست که صلاح و صواب تعجیل و تأخیر در هر امري را داناست و اوست که
براي هر یک از انبیاء و اولیاء که اراده فرماید فتح باب علم میکند. زیرا جز او کسی بغیب این عالم علم ندارد و هیچکس قادر بفتح
باب علم غیب براي بندگان جز خداوند متعال نیست و بآنچه در صحرا و دریاست داناست و هیچ برگی از درختان نمیافتد مگر
اینکه او بسقوط و ثبوت آن عالم است و هیچ دانهاي در باطن زمین و شکم خاك نیست، مگر اینکه در مکنون علم او ثابت و محو
نشدنی است و هیچ ، ص: 273
تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین یعنی لوح محفوظ ثبت است.
(59)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 273
هم به نزد اوست مخزنهاي علم کس نداند غیر او مأواي غیب
صفحه 135 از 188
ز آنچه باشد در میان بحر و برّ از جماد و از نبات و جانور
یا مراد از بحر و برّ اندر وجود عالم غیب است و اعیان و شهود
یا مراد از جهر و سرّ ممکنات همچنان کاندر بهار و دي نبات
در بهاران سر کشد از هر شجر صد هزار اشکوفه و برگ و ثمر
چون خزان آید عروس نو بهار ریزد از سر حلّههاي مستعار
کس ندانست آن همه فرّ و شئون بر کجا رفت از کجا آمد برون
هیچ برگی مینیفتد از درخت جز که او میداند آن را هم بسخت
، ص: 274
هم نیفتد دانهاي اندر زمین تا در آن ظلمت شود روشن جبین
هم نباشد نامی از خشک و ترش کان نباشد ثبت اندر دفترش
لوح محفوظ است مقصود از کتاب کاندر او اشیاء است ثبت از فضل و باب
یا که علم حق کزان دریا چو موج گشت ظاهر جمله اشیاء فوج و فوج
یعنی آنچه هست در غیب و شهود جمله ثبت لوح علم است از حدود
علم ذاتی آن کتاب انور است که ورا تفصیل و اجمال اندر است
(59)
، ص: 275
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 275
قوله تعالی: وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بحر یعنی دریا. آب وسیع چنانکه در آیه 138 سوره اعراف میفرماید: وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ
الْبَحْرَ یعنی بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. به عقیده راغب کلمه بحر در اصل به هر محلّ وسیعی که آب زیاد داشته باشد گفته
میشود و به اعتبار سعه در معانی دیگر نیز بکار رفته است، مثلا باسب تندرو باعتبار سعه سیرش گفته میشود: فرس بحر و به
کسیکه معلوماتش وسیع است بحر و متبحر گفته میشود. و به شتري که گوش آن را میشکافند بجهت سعه شکاف بحیرة گویند.
نهایۀ نوشته: عرب شهرها و دهات را بحار گویند.
تبیان و المیزان در ذیل آیه ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَ بَتْ أَیْدِي النَّاسِ نوشتهاند: مراد از برّ مطلق خشکی و از بحر دریاست و
ظهور فساد در آن دو عبارت است از ناامنیها، قحطیها، طوفانها، زلزلهها، و سیلها، و قتل و غارتها و امثال اینها اعم از طبیعی و غیر
طبیعی و از مسلمیّات قرآن است که همه اینها مربوط باعمال آدمی است لذا فرموده: بِما کَسَبَتْ أَیْدِي النَّاسِ ولی بسیاري از مفسّران
بحر را در آیه فوق بمعنی شهر یا آبادیهاي کنار دریا گرفتهاند.
، ص: 276
[سوره الأنعام ( 6): آیه 60 ] .... ص : 276
اشاره
صفحه 136 از 188
وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَ  می ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
(60)
ترجمه و شرح .... ص : 276
خداوند متعال در این آیه مبارکه از جمله تدبیر خویش را در باره بشر بیان نموده و میفرماید: خداوند متعال خواب در طبع او نهاده
و براي آسایش و رفع فرسودگی اعضاء و جوارح خواب را بر او مسلط نموده و در آن هنگام پروردگار روح او را قبض مینماید و
در حیطه قدرت خود آن را نگهمیدارد.
اینک میفرماید:
و اوست که به شب شما را قبض روح میکند و آنچه را در روز کسب میکند و بدست میآورید بآن داناست. مخالفت شما را با
خود میبیند و در عقوبت شما تعجیل نمیکند و از فضل و رحمت خود شما را محروم و ممنوع نمیسازد، سپس شما را از خواب بر
میانگیزد و در روز بیدار میکند تا دوره عمر شما بسر آید و اجل معلوم فرا رسد و چون مدّت زندگانی شما پایان یابد برگشت
شما بسوي اوست و بجانب غیر او نیست و در آن برگشت شما را بکردههاي خودتان آگاه میسازد و خرابی اعمال شما را میدهد،
اگر خوب کردهاید پاداش خوب و اگر بد کردهاید کیفر بد خواهید گرفت. از ، ص: 277
این آیه نتیجه گرفته میشود خواب برادر مرگ است و تفضل پروردگار انسان را از خواب بر میخیزاند و انسان بعد از مرگ نیز
زنده شده نتیجه عمل خود را خواهد دید.
(60)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 277
اوست آنکس که بخواباند بشب سر شما را تا بمانید از تعب
روحتان در شب کند قبض او بحسب هم بداند روز کردید آنچه کسب
اختصاص نسبت شب بهر نوم هست عادت و اکتساب از بهر یوم
پس بر انگیزاند اندر روزتان موت و بعث کل ز جزئی میبدان
ثابت است این موت و بعث اندر بشر تا زمان زندگی آید بسر
خوابی آید مر شما را بس گران که میسر نیست بیداري از آن
سوي او گردید بر تفصیل باز بر حقیقت رو نمائید از مجاز
، ص: 278
در قیامت پس کند آگاهتان ز آنچه باشد از عمل همراهتان
یعنی اندر شب چو جیفه از کمین میشوید افکنده بر روي زمین
ز آنچه کردستید در روز اکتساب حق بود آگاه و زان دارد حساب
پس بمیراند شما را سر بسر پس بحشر از بعثتان بدهد خبر
(60)
صفحه 137 از 188
، ص: 279
[سوره الأنعام ( 6): آیه 61 ] .... ص : 279
اشاره
( وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَۀً حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ ( 61
ترجمه و شرح .... ص : 279
خداوند متعال در این آیه مبارکه قدرت کامله خود را بیان کرده و توضیح میدهد که اوست نظام جهان را بر حرکت و نیروي تأثیر
و اثر و قهر و فعل و انفعال اجزاء جهان نسبت بیکدیگر نهاده است که در اثر تماس با یکدیگر آثار آنها در معلولها ظاهر شود و باین
منظور همه اسباب و عوامل را مسخر نموده بمنظور اینکه آثاري گوناگون از آنها پدید آید و در اثر نیروي تأثیر و قهر در یکدیگر
نظام حرکت و تحوّل در جهان فرمانروا گردد و بدین وسیله موجودات را رو به کمال سوق دهد. اینک میفرماید:
و اوست مقتدر و مسلّط بر سر بندگان خود و متصرف در تمامی امور آنها هر چه مشیتش تعلق بگیرد، میکند موجود میسازد و
میمیراند، زنده میکند و معدوم مینماید و پاسبانانی از فرشتگان بر شما میگمارد که در مدّت زندگانی اعمال شما را احصاء
کنند و کردار شما را بنویسند و ضبط نمایند و این فرشتگان مراقب اعمال شما خواهند بود تا مرگ یکی از شما فرا رسد در آن
وقت فرستادگان ما از ملک الموت و اعوان او، او را قبض روح کنند در حالتی که تفریط و غفلت و کسر و نقصانی در کار آن
فرشتگان ، ص: 280
نخواهد بود.
از این آیه مستفاد میگردد.
قدرت مطلق دست خداوند متعال است و اجل معیّن بوده و تأخیرپذیر نیست و در دم مرگ ملائکه قبض روح میکنند.
(61)
، ص: 281
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 281
قدرت حق است فوق بندگان و آنچه باشد در گمان این و آن
میفرستد هم نگهبان از کمین بر شما یعنی کرام الکاتبین
تا که باشد مشرف احوالتان آورند اندر حساب اعمالتان
موت آید تا یکی را از شما جانش بردارد ملائک بر شما
زان توفی هیچشان تقصیر نیست و اندر آن تقدیم یا تأثیر نیست
چارده تن از ملک تنزیل را تا بعند الجملۀ عزرائیل را
صفحه 138 از 188
هفت رحمت دگر هفت از غضب وز شئون عقل و نفس اندر طلب
نفس باشد جمله میلش بر هوا بحر او مردن بود قهر و بلا
عقل باشد جمله انسش باصلاح بهر او مردن بود فوز و فلاح
هفت اعضاء هر یکی را دو ملک بر ظهور خیر و شر باشد محک
(61)
، ص: 282
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 282
قوله تعالی: وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ فرط یعنی تقدم و جلو افتادن و فارط و فرط بر وزن فرس پیشروي است که قبل از کاروان براي اصلاح
حوض و دلوها وارد آب شود. و در دعا در باره مرگ فرزند صغیر گفته میشود: اللّهمّ اجعله فرطا یعنی خدایا او را اجر متقدم و
ثواب جلو افتاده گردان و نیز در آیه 45 سوره طه میفرماید:
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغی یعنی گفتند خدایا میترسیم که فرعون بما پیشی گیرد و در عقوبت پیش از آنکه
دعوتش کنیم عجله کند و یا در تعذیب بنی اسرائیل طغیان نماید.
افراط یعنی تجاوز بیشتر. و تفریط کوتاهی و تقصیر بیشتر است چنانکه در آیه 56 سوره زمر میفرماید:
یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ یعنی اي حسرت بر آنچه در طاعت خدا تقصیر و کوتاهی کردم. و فرط بر وزن عنق بمعنی
افراط و تجاوز است، چنانکه در آیه 28 سوره کهف میفرماید: وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً یعنی از هواي نفس پیروي کرده و
کارش تجاوز و تعدّي بود. ، ص: 283
[سوره الأنعام ( 6): آیه 62 ] .... ص : 283
اشاره
( ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ ( 62
ترجمه و شرح .... ص : 283
خداوند متعال در این آیه شریفه بآخرین مرحله کار ایشان اشاره کرده و بیان میکند: آنانکه بوسیله فرستادگان خدا قبض روح
میشوند بجایی برده میشوند که جز خدا کسی در آنجا صاحب حکم نیست، بلکه دادرسی و حکم و قضاوت مخصوص ذات
پاك خدا است. و ذکر لفظ اللّه در این آیه مبنی بر تهدید تبهکاران و نوید بپاکان و نیکان است. اینک میفرماید:
سپس پس از قبض روح آنان را بسوي خداي یکتا و خالق جانبخش جان آفرین سوق میدهند و در آنحال مولی و آقا و متصرف
در کار آنها حق است و حاکم عدلی جز حق حکومت نمیکند بدانید که حکومت در آنجا فقط منحصر باوست و او سریعترین
حسابگران است و در کمترین وقتی حساب همگان را میرسد و حساب فردي او را از حساب فرد دیگر باز نمیدارد و هر کس را
صفحه 139 از 188
بجزاي عمل خود میرساند.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 283
پس بحکم ثمّ ردّو سوي حق باز گردند این تمام ما خلق
آنکه او مولاست بیفقد و قصور بندگان خویش را اندر امور
میبدانید اینکه حکم از وي بود هم وي اسرع بر حساب نیک و بد
(62)
، ص: 284
[سوره الأنعام ( 6): آیه 63 ] .... ص : 284
اشاره
( قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَۀً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ( 63
ترجمه و شرح .... ص : 284
خداوند متعال در این آیه کریمه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که هنگام دعوت
مردم بدین اسلام و تهدید از پیروي آیین شرك بآنها یادآوري نما که اگر در سفر دریا دچار بادهاي مخالف شده و یا امواج
خروشان دریا زندگی شما را تهدید نماید و یا در تاریکی وحشتزاي بیابان گم گشته و دچار حیرت شده چارهاي نیندیشید و خود
را در آستانه هلاکت یافتید در آنحال بحکم اضطرار از لجاج منصرف شده پرتوي از نور خداشناسی در دل شما خواهد تابید با
صفاي فطرت رو بجهان آفرین آورده گریه و زاري آغاز نموده تصمیم خواهید گرفت که اگر پروردگار ما را از این خطر برهاند از
سپاسگزاران شده بدین اسلام میگرویم و پرهیزگار خواهیم شد. سپس میفرماید: اي رسول گرامی از سخنان تهدید آمیز تو پند
نگیرند تو خود بآنها پاسخ بده و آنها را بخداپرستی دعوت نما و بگو در آنحال در آستان خطر قرار گرفته و از زندگی خود ناامید
گشتهاید تنها جهان آفرین است که شما را از حیرت نجات بخشد و از خطر مرگ برهاند، ولی چون شرك در دلها ریشه دارد، پس
از رهائی از خطر خدا را فراموش نموده بکفر دیرین باز خواهید گشت اینک میفرماید:
اي رسول گرامی باین کافران بگو آن کیست که شما را از سختیهاي ، ص: 285
روزگار و هول و هراس ایام میرهاند و کیست که چون راه بر شما تنگ و تاریک گردد روشنی میدهد و حرکت را بر شما آسان
میسازد و در صحرا و دریا شما را از غرقاب و طوفان نجات میبخشد؟ او خداي رحمان و رحیم است که قادر بر هر چیز و قاهر
فوق بندگان است و همان کسی است که در حال بدبختی و بیچارگی او را از روي منتهاي ذلّت و خواري و خضوع و بینوائی
میخوانید یا با صداي بلند و گریان یا در حال خفاء و پنهان دست تضرع بدرگاه بینیازي او بر میدارید و در آنحال زبان حالتان
گویا نیست که بار الها اگر ما را از این سختی و بدبختی نجات بخشی، البته ما هم از شکر گزاران نعمات تو خواهیم بود و حق
صفحه 140 از 188
نعمت تو را که اطاعت و دوري از معصیت است بجا خواهیم آورد چه رسد به این که شریکی براي تو قرار دهیم.
(63)
، ص: 286
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 286
گو که از ظلمات برّ و بحر هم که رهانه مر شما را دمبدم
یعنی اندر هر دمی در بحر و برّ مبتلا باشند قومی در نظر
زان همه حیرانی و اندوه و درد کیست برهانند جز خلّاق فرد
منجی خود را ز روي اضطرار خود شما خوانید پنهان و آشکار
خواندن از روي تضرّع هم خدا از زبان و قلب باشد در دعا
میبگویند ار که زین محنت نجات بدهد او داریم بر شکر التفات
(63)
، ص: 287
[سوره الأنعام ( 6): آیه 64 ] .... ص : 287
اشاره
( قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ( 64
ترجمه و شرح .... ص : 287
خداوند متعال در این آیه کریمه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند اي رسول گرامی
آنها از سخنان تهدیدآمیز تو پند نمیگیرند تو خود بآنها پاسخ بده و آنها را بخدا پرستی دعوت نما و بگود در آنحال که در آستانه
خطر قرار گرفته و از زندگی خود ناامید گشتهاید تنها جهان آفرین است که شما را از حیرت نجات بخشد و از خطر مرگ برهانه و
این نظر به این که شرك در دلها ریشه دارد پس از رهائی از خطر خدا را فراموش نموده و بکفر دیرین باز خواهید گشت، اینک
میفرماید:
بآنها بگو در آن حالت خداست که شما را از شدائد و بدبختیها میرهاند و به نجات و خلاصی از تاریکی صحرا و دریا فرج
میبخشد و از هر اندوه سختی شما را خلاصی میدهد و شما هم پس از خلاص شدن و رهائی از سختیها و غمها بشرك خود بر
میگردید و غیر خدا را میپرستید و بعد از این اتمام حجّتی که بر شما شده است، شما هستید که بجاي شکر بشرك میپردازید و
بکفر سابق خود میگردید.
صفحه 141 از 188
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 287
گو خدا بخشد نجات از آن ظلم وز هر آن کربی که آید در قلم
پس بشرك آئید باز از آزمون بر نشان ثمّ انتم تشرکون
(64)
، ص: 288
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 288
قوله تعالی: وَ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ کرب یعنی اندوه شدید. راغب و جوهري قید شدّت را افزودهاند ولی قاموس نوشته کرب یعنی حزن
مسلّط بر نفس. لکن اقرب نوشته: کربه الغمّ یعنی اشتدّ علیه چنانکه در آیه 76 سوره صافات میفرماید:
وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ، اگر کرب حزن شدید باشد وصف آن با عظیم نهایت شدت را میرساند.
و لفظ کرب چهار بار در ضمن آیات قرآن ذکر شده است. 64 سوره انعام- 76 سوره انبیاء- 76 و 115 سوره صافات.
، ص: 289
[سوره الأنعام ( 6): آیه 65 ] .... ص : 289
اشاره
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَ کُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْ َ ض کُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ
( نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ( 65
ترجمه و شرح .... ص : 289
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: اي رسول گرامی در
ضمن دعوت مردم بدین اسلام آنها را تهدید بنما، اگر دعوت مرا نپذیرید پروردگار قادر است شما را بعذاب ناگهانی مانند صاعقه
و صداي آسمانی عقوبت فرماید و پناهی نداشته باشید که شما را از عذاب رهائی بخشد و نیز مردم را تهدید بنما از اینکه در دین
اسلام اختلاف نمایند و از محور کلمه توحید پراکنده شده و از شعاع سنت رسول خارج شوند آنگاه تفرقه و تشتت بر اجتماعات
اسلامی فرمانروا گشته پیروان هر مذهب دیگران را خارج از رقبه اسلام پندارند، همچنانکه روز رحلت رسول گرامی در باره تصدي
امور مسلمانان اختلاف نموده بالاخره اجتماعات مسلمانان از یکدیگر جدا شده دامنه اختلاف و تفرقه آنچنان بالا گرفت که خون و
عرض و اموال یکدیگر را تهدید نموده بجنگهاي خونین منتهی شد و اگر مبناي دین بر هوا و هوس نهاده شود همواره در تحول
بوده ثابت و استقرار نخواهد یافت، زیرا دین حق که با بدعت آمیخته شود آن نیز مانند آئین باطل است و در دلهاي مردم هرگز جا
، ص: 290
صفحه 142 از 188
نخواهد گرفت. اینک میفرماید:
اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بگو که او توانا و مقتدر است، بر اینکه عذابی بر شما بر انگیزد که از بالاي سر شما را تهدید
کند یا از زیر پاهایتان شما را معدوم سازد به این که از بالا شما را دچار سنگ و طوفان و باد کند چنانکه با عاد و قوم شعیب و لوط
کرد و از زیر پاها دچار زلزله و خسف کند، چنانکه قارون و اقوام دیگر را دچار نمود و یا اینکه از فوق یعنی از طرف بزرگان و
رؤساء و متصدیان امورتان و از تحت یعنی از جهت مردمان سفله و پست و یا از فوق یعنی از جهت پادشاهان ظالم و جابرتان و از
تحت یعنی از جانب غلامان و بردگان و بدکارانتان شما را ببدبختی اندازد یا اینکه شما را بفرقههاي مختلط و در هم و بر هم
مختلف سازد و بهواهاي مختلفی که در شماها بوجود آید پراکنده و متفرق و فرقه فرقه گشته بجان یکدیگر افتید و پارهاي با پاره
دیگر بجنگ و جدال پردازید و مزه قتال با یکدیگر را بشما بچشاند.
اي کسیکه از تو طالب دقت و نظر میباشیم بنگر ما چگونه آیات خود را بوجوه مختلفه تغییر و تبدیل میدهیم و بطور تکرار و
تذکار شما را آگاه میکنیم شاید که بدینوسیله آنان حق را بفهمند و سرّ دین را ادراك نمایند، زیرا شکی نیست که تنوع در آراء و
طرق مختلفه در دلائل و استدلال راهی براي فهم و ادراك حقایق است لکن در نظر کسیکه با دیده خالی از حجابهاي موروثی از
تقالید پدران بنگرد و عاري از هر گونه تعصب و سماجتهاي جهالت باشد. از این آیه استفاده میشود:
ارتکاب گناهان و شیوع ظلم موجب نزول عذاب از آسمان و زمین میشود و موجب تفرقه گشته و منجر باختلاف و فساد میگردد
و با شیوع ، ص: 291
کفر در قرن اخیر خداپرستان باید اختلافات خود را مرتفع و در زیر لواي توحید جمع شوند تا از بلا و مصیبتی که بشریت را تهدید
میکند جلوگیري شود لذا وظیفه رؤساء دلسوز این است که از جاه طلبی بگذرند و بحقیقت متوسل گردند.
(65)
، ص: 292
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 292
گو توانا باشد او کز فوقشان بر فرستد حق عذابی بس گران
یا که از تحت قدمهاتان جواب همچو بر فرعونیان چو شد عذاب
حاکم ظالم عذاب فوق دان ظلم او بر حلق کافر طوق دان
و آن زمان و بندگان بد معاش و آن عذاب تحت رجلند و بلاش
یا در آمیزد گروه اندر گروه مر شما را با هم از روي ستوه
هر گروهی را بیک میل و هوا و آن دگر را بر خلاف مدّعا
تا که انجامد تخالف بر قتال سالها مایند با هم در جدال
یا که بعضی را چشاند از شما رنج بعض دیگر از هر ناروا
وین شقوقش در خلایق بیحد است یا تو بینی بیجهت شخصی بد است
بوده نی در ملک و مالی شرکتی بأس بعض این است در هر نسبتی
بین که گردانیم چون آیات را تا مگر فهمند زان اوقات را
(65)
صفحه 143 از 188
، ص: 293
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 293
قوله تعالی: أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً.
شیع بفتح شین یعنی آشکار شدن و شیاع یعنی پیروي کردن، چنانکه در آیه 9 سوره نور میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَۀُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.
یعنی آنانکه دوست دارند فحشاء در میان مؤمنین شایع و آشکار شود آنها را عذابی است دردناك و کلمه شیعۀ بنظر اقرب بمعنی
پیروان و یاران است و جمعش اشیاع و شیع بر وزن عنب است. بنظر راغب کلمه شیاع بمعنی انتشار و نیرومندي است و شیعه بکسانی
گفته میشود که شخص بواسطه آنها نیرومند میشود. ولی بنظر طبرسی شیعه جماعتی است که در امري بیکدیگر یاري کنند و قول
راغب و طبرسی مخالف آنچه که اقرب نوشته نیست.
مجمع نوشته اصل آن از مشایعت بمعنی متابعت است چنانکه گفته میشود: شایع فلان و فلانا علی امره. یعنی در کارش از او پیروي
کرد و شیعه علی علیه السلام کسانیاند که در کار آن حضرت از وي متابعت نموده و بامامتش گردن نهادهاند.
، ص: 294
[سوره الأنعام ( 6): آیه 66 ] .... ص : 294
اشاره
( وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ ( 66
ترجمه و شرح .... ص : 294
خداوند متعال در این آیه شریفه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان میکند که مسلمانان از این خطري که پیشبینی شد
در حذر نخواهند بود و بلکه در صدد اختلاف بر میآیند و خطر تفرقه و پراکندگی بطور حتم گریبانگیر اجتماعات اسلامی خواهد
شد و تخلف پذیر نیست، لذا هرگز کلمه حق در جامعه مسلمانان اجراء نخواهد شد و وظیفه پیامبر فقط ابلاغ دعوت است، اینک
میفرماید:
و قوم تو یعنی معاندین از عرب و قریش قرآن یا عذاب موعودي را که قرآن ناطق به ورود آن است تکذیب میکنند و آن را دروغ
میپندارند و حال آنکه آن حق است و دروغ نیست و شکی در آن راه ندارد، لذا بآن مردم بگو من و کیل و نگهبان اعمال شما
نیستم و مأموریت ندارم که شما را از تکذیب باز دارم یا بر تصدیق آیات مجبور نمایم، بلکه من مأمور بانذار و ترسانیدن شما هستم
( و حافظ و مراقب اعمال شما و و کیل در امور شما خداست و بموقع خود جزاي اعمال شما را خواهد بود. ( 66
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 294
صفحه 144 از 188
قوم تو پنداشتند آن را دروغ اوست حق و ز راستی دارد فروغ
گو نگهبان نیستم من بر شما هر چه را وقتی بود در اقتضا
(66)
، ص: 295
[سوره الأنعام ( 6): آیه 67 ] .... ص : 295
اشاره
( لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 67
ترجمه و شرح .... ص : 295
خداوند متعال در این آیه مبارکه بار دیگر پیش آمد و حوادث نکبت بار مسلمانان را برسول اکرم یادآوري نموده و بیان میکند،
آنچه را که قرآن کریم پیشبینی نموده بطور حتم بوقوع خواهد پیوست و زمام امور مسلمانان را گروهی قبضه مینمایند و بر جریان
امور مسلط شده و اجتماعات مسلمانان را براي همیشه دچار تفرقه و تشتت مینمایند، اینک میفرماید:
براي هر خبري از اخبار قرآن وقت مقرر و مستقرّي است که در دنیا یا آخرت آن وعده بوقوع خواهد پیوست و بعدا خواهید
دانست، یعنی در آن موقع که دچار عذاب شدید تصدیق خواهید کرد و خواهید دانست که تمام اخباري که بشما داده بود درست و
صحیح بوده است و شما از راه غرور و جهالت با تکذیب آنها خود را بدبخت و بدفرجام ساختهاید.
(67)
، ص: 296
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 296
یعنی اندر وقت خود یابد قرار هر چه کانرا هست سیري در مدار
زود باشد تا شما دانید باز مر ورا نزد وقوع از امتیاز
(67)
شأن نزول .... ص : 296
تفسیر مجمع البیان از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که چون آیه 65 نازل گردید و مسلمانان از مجالست با کفّار و استهزاء
کنندگان آیات الهی نهی شدند، جمعی از مسلمانان گفتند: اگر بخواهیم در همه جا این دستور را عمل کنیم باید هرگز بمسجد
الحرام نرویم و خانه خدا را طواف نکنیم، زیرا آنان در گوشه و کنار مسجد نشسته و به سخنان باطل پیرامون آیات الهی مشغولند در
صفحه 145 از 188
آن موقع آیات بعد نازل شد و به مسلمانان دستور داد که در اینگونه مواقع آنها را نصیحت کنند و تا آنجا که میتوانند بارشاد و
راهنمائی آنان بپردازند.
، ص: 297
[سوره الأنعام ( 6): آیه 68 ] .... ص : 297
اشاره
وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَ دِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ
( الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( 68
ترجمه و شرح .... ص : 297
خداوند متعال در این آیه شریفه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داد و حکمی را بیان کرده که خرد
نیز آن را کفر و نفاق معرّفی مینماید و خطاب در حقیقت بمسلمانها توجّه دارد، به این که از سخنان اهل نفاق که اندیشه آنان
آمیخته بشرك است اگر بآیات قرآنی و اصول اسلام و یا باحکام آن خرده گیرند و یا به پیامبر گرامی طعن زنند و ناروا گویند
مسلمانان از شنیدن اینگونه سخنان خودداري نمایند و اگر بسخنان دیگر سرگرم شوند و از اعتراض صرف نظر نمایند، مجالست و
شنیدن سخنان آنها مانعی ندارد، اگر در مجلس آنان حضور یافته و شرکت نمودید بدون توجه به این که غرض از تشکیل آن
مجلس طرح سخنان کفر و هتک بشعائر الهی است در اینصورت آن مجلس را باید ترك کرد. زیرا تبلیغات کفر همواره از معاشرت
سر چشمه میگیرد و در برخورد با افراد منافق مطرح میگردد و در هر صورت شرکت در اجراي برنامه هتک شعائر اسلام و یا
حضور در آن مجلس سبب نشر تبلیغات و سخنان کفرآمیز است و آیه برخورد به این گونه مجالس را بشیطان نسبت داده که چه
بسیار در اثر ملاقات با افراد بدسرشت یا ، ص: 298
سخنان زهرآگین که بظاهر شیوا و دلپذیر است، شنونده را فریفته و از دین و خرد منحرف نموده بضلالت و گمراهی میافکند و از
نظر شریف در این آیه رسول گرامی را مورد خطاب قرار داده، ولی بافراد مسلمان متوجه است، زیرا روح قدسی پیامبر اسلام منزّه
است، از اینکه در گفتار و یا رفتار او که اساس تبلیغ احکام الهی و انجام رسالت است خطا و یا نسیان رخ دهد و یا القائات شیطانی
بر قلب او که عرش آفریدگار است، سایه افکند.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی و یا هر مسلمانی چون بنگري کسانی را که در قرآن و آیات ما خوض میکنند، یعنی کفاري که تکذیب و
استهزاء میکنند و بقرآن طعن میزنند از آنها اعراض کن و رو گردان شو و با آنها مجانست مکن، تا اینکه بصحبت دیگري
بپردازند و یاوهسرائی را بجهت دیگر و مطلب دیگري متوجه سازند و اگر شیطان قبح مجانست با آنها را از یاد تو برد و دستور ما را
فراموشت ساخت. پس از آنکه بخاطرت آمد و متذکر گشتی بایستی در مجالس کفار ننشینی و با مردمان ستمکار که تکذیب قرآن
و آیات ما را شعار خود ساختهاند مجالست ننمائی.
از این آیه استفاده میشود:
صفحه 146 از 188
داخل شدن بمجالسی که بقرآن استهزاء و توهین میشود حرام است و اگر کسی اشتباها بچنین مجلسی داخل شد باید پس از
یادآوري نهی الهی از مجلس خارج شود.
(68)
، ص: 299
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 299
چون ببینی آن کسان را که کنند خوض بر آیات ما بر ریشخند
پس نما اعراض ز ایشان تا کنند خوض در حوف دگر از ناپسند
ور فراموشت کند دیو لعین ناگهان اعراض را از مشرکین
پس تو منشین با ستمکار از علن بعد از آن کآمد بیادت آن سخن
سهو و نیسان بر پیامبر یا امام نیست جایز ثابت است این در کلام
دیو را هم سوي ایشان نیست دست ور نه بر احکام شرع آید شکست
چونکه نسیان است لازم در بشر شد بفکري غافل از فکر دگر
هست ز اوصاف طبیعت در مزاج وز طبیعت آدمی هم لا علاج
همچو نسیان از صفات عارضی است نسبتش بر دیو دادن دور نیست
(68)
، ص: 300
[سوره الأنعام ( 6): آیه 69 ] .... ص : 300
اشاره
( وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ لکِنْ ذِکْري لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 69
ترجمه و شرح .... ص : 300
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان میکند: کسانیکه بسخنان هتک آمیز بشعائر الهی گوش نمیدهند و از شرکت در آن مجالس
نیز حذر دارند مورد مؤاخذه نخواهند بود و مسلمانان از معاشرت با این گروه که عقیده و مرام آنان مخالف با اصول اسلام است
باید حذر نمایند، زیرا معاشرت در عقیده و مرام همنشین اثر خواهد گذارد، رفاقت و دوستی بمناسبت افق فکري است و فقط در اثر
سنخیّت و معاشرت پدید میآید. اینک میفرماید:
بر کسانیکه تقوي پیشه خود ساخته و از نافرمانی پرهیز میکنند اگر در مجلس یاوهسرائی آن کافران حضور داشته باشند گناهی بر
ایشان نیست و قبایح اعمال کافران بحساب متقیان گذاشته نخواهد شد و لکن بر مؤمنان است که آنها را پند دهند، شاید که آنها
صفحه 147 از 188
شرم کنند و ترك یاوهسرائی نمایند و پرهیزکار گردند یا اعراض مؤمنان و تذکّرات آنها موجب تقواي آنها شود و از این کردار و
گفتار پرهیز نمایند.
(69)
، ص: 301
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 301
مسلمین گفتند ما را در طواف ترك ممکن نیست از اهل خلاف
چونکه بنشینیم در بیت الحرام غیر سخریّت ندارند از کلام
منع نتوانیم کرد از خوضشان هم نه دوري زان گروه آید زیان
آمد آیت که نمیباشد بر آن که به پرهیزد ز خوض کافران
از حساب اهل خوض او را یکی یعنی از اجرام ایشان اندکی
لیک بایدشان که تا بدهند پند هم بترسانندشان از هر گزند
شاید ایشان میبپرهیزند از آن از کراهت یا حیائی در زمان
(69)
شأن نزول .... ص : 301
امام محمد باقر علیه السّلام فرمودند: وقتی این قسمت از آیه 68 که میفرماید: فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ نازل شد
مسلمین برسول خدا گفتند: یا رسول اگر کفّار و مشرکین قرآن را مسخره کردند چکار کنیم.
بناچار در صورت مسخره نمودن باید آنها را ترك نمائیم و داخل مسجد الحرام نشویم و نیز طواف به بیت الحرام ننمائیم. سپس این
آیه نازل گردید و فرمان داده شد که مسلمین در قبال روش کفّار و مشرکین بیادآوري و بینا گردانیدن آنها تا آن اندازهاي که
توانائی داشته باشند بپردازند.
، ص: 302
[سوره الأنعام ( 6): آیه 70 ] .... ص : 302
اشاره
وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَ بَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَ فِیعٌ وَ
( إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ ( 70
ترجمه و شرح .... ص : 302
صفحه 148 از 188
خداوند متعال در این آیه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور میدهد از گروهی که شعائر الهی را هتک مینمایند،
اعراض کن، زیرا خداپرستی و سپاس از پروردگار بحکم خرد لازم است آن را بر اساس خودپرستی نهاده از هوا و میل خود پیروي
مینایند و بهر طور که خواهند سپاسگزاري را بآن صورت در میآورند و بتپرستی را سپاس از آفریدگار پندارند.
این روش شکرگزاري در اثر آن است که تمایلات و لذائذ زندگی آنها را شیفته نموده و دلباخته هوي و هوس شده و از خود
بیخبرند و مسیر خود را فراموش کردهاند.
اي رسول گرامی از موعظه و پند بیگانگان بوسیله خواندن آیات قرآنی دریغ منما و آنها را تهدید نما و بر حذر بدار از اینکه با
دعوت تو مبارزه نمایند و از نعمتهاي پروردگار ناسپاسی کنند که بطور حتم باندیشه ، ص: 303
باطل و رفتار شرك آمیز خود گرفتار شده بهلاکت خواهند افتاد.
براي نفوس پلید آنها سرپرستی نیست که از عقوبت آنان را ایمن بدارد و یا از پروردگار براي آنها درخواست عفو نماید که از
عقوبت آنان در گذرد. زیرا شفاعت و درخواست عفو فقط در باره گناهکاران از اهل ایمان است که عقیده قلبی آنان محفوظ ماند،
زیرا اهل ایمان اگر مرتکب گناه شوند بر خلاف عقیده آنها بوده بدین جهت گناه بطور عارض و نیروي قسري است، مانند سطح
آینهاي که غبار بر آن بنشیند و صفاي ذاتی ایمان سبب میشود که گناه اهل ایمان مورد شفاعت و عفو قرار گیرد و تیرگی و
کدورت گناه از روان آنها برطرف گردد، مانند سطح آینهاي که غبار از آن برطرف شود، مجددا صفا مییابد. همچنین سیرت روان
اهل ایمان نیز در اثر شفاعت از قذارت گناه پاکیزه شده و از تیرگی گناه صفا یافته آنگاه با صفاي روانی استحقاق ورود به بهشت را
خواهند یافت، ولی بیگانگان که عقیده قلبی بآفریدگار نداشته و بارکان اسلام ایمان ندارند، صورت روان آنان تیره و آمیخته
بشرك و کفر است و بهر عمل اختیاري که اقدام نمایند نیک و یا بد بر اساس کفر و باقتضاي ذاتی آنها است مانند جسم تیرهاي که
غبار بر تیرگی آن نخواهد افزود و در اثر کفر رابطه قلبی خود را از آفریدگار گسستهاند غضب پروردگار براي همیشه آنها را فرا
گرفته و درخواست عفو در باره آن مفهوم ندارد.
گروهی که دین اسلام و آیات قرآن که بهترین نعمت و وسیله هدایت بشر است کفران نموده و شعائر الهی را هتک مینمایند و
عناد پروردگار را در روان خود میپرورانند و بشقاوت همیشگی دچار هستند و از سیرت تیره و کفر خود رهائی نخواهند یافت و
سبب خلود در عقوبت دردناك آن ، ص: 304
است که از غرض خلقت خود بیخبرند و نعمتهاي مادي و معنوي را کفران نموده و عناد با پروردگار را در روان خود پرورانیدهاند
و بشقاوت همیشگی دچار شدهاند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی کسانی را که دین خود را دینی که پیروي آن بر آنها واجب و موجب هدایت آنهاست ببازي و شوخی گرفتهاند و
زندگانی دنیا آنها را مغرور ساخته و فریب داده است بحال خودشان واگذار و از آنها اعراض کن و بوسیله و آن و مواعظ حسنه
بآنها تذکر بده و یادآور شو تا آنکه کسی از آنان بسبب اعمال زشت خود خویشتن را تسلیم هلاك و عذاب خدائی نکند و در
آخرت در گرو اعمال ناپسند خود نباشد و بجهت آنچه پیش فرستاده است، بزندان ابدي نیفتد که در چنین حال غیر از خدا نه
دوستی و نه شفیعی خواهد بود که متولی امر او گردد و دفع شرّي از او کند یا میانجی شود و عذابی از او بر دارد و اگر هر چه دارد
بفدیه بدهد و براي جریمه گناهان بپردازد از او گرفته و پذیرفته نخواهد شد. این جماعتند یعنی همین جماعتی که قرآن را بسخریّه
و استهزاء گرفته و دین خود را ببازي و ملعبه گرفتهاند که از ثواب محرومند و خویشتن را تسلیم عذاب کرده و در چاه عقاب بزندان
افتادهاند، نوشابه آنها از حمیم است که شکمهاي آنها را میگدازد و امعاء آنان را از هم میگسلد و در ازاء پرده پوشی که بر حق
کرده و بآیات خداوند کفر آوردهاند، گرفتار عذاب الیم یعنی شکنجه دردناك خواهند بود.
(70)
صفحه 149 از 188
، ص: 305
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 305
واگذار آنها که بگرفتند چند دین خود را لعب و لهو و ریشخند
زندگی دینی آنها را فریب داده از دین نیستشان یک جو نصیب
پند بر قرآنشان ده تا هلاك مر مسلم ناید ایشان را بباك
آنچه کرده نفسشان کسب از عمل بر خلاف امر خلاق اجل
نفس مخذول آنکه او نبود مطیع نیستش جز حق ولیّ یا شفیع
ور ز روي فرض خواهد تا فدا نفس دیگر را دهد اندر بلا
تا خرد خود را بتبدیل از عذاب حق نگیرد ز او عوض اندر حساب
آن گروهند آنکه بسپرده شدند بر عذاب از اکتساب ناپسند
هست ایشان را شرابی از حمیم هم عذابی ز آتش دوزخ الیم
زان سبب کایشان بدان کافر شدند ز امر و نهی حق همی سر وا زدند
(70)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 305
قوله تعالی: وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ سبل حبس شیء و منع آن است بزور و اصل بسل و ابسال بمعنی منع است و باسل بمعنی شجاع
و خویشتن دار است و در اینجا مراد ان تسلم الی الهلک میباشد. و ابسلوا اي اسلموا الی الهلاك. راغب نوشته: استعمال کلمه باسل
در پهلوان چهره درهم کشیده بطور استعارة است.
، ص: 306
[سوره الأنعام ( 6): آیه 71 ] .... ص : 306
اشاره
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُ رُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ
( أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَي ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ( 71
ترجمه و شرح .... ص : 306
خداوند متعال در این آیه شریفه برسول گرامی خود دستور میدهد:
صفحه 150 از 188
براي دعوت بتپرستان بدین اسلام با آنها احتجاج نما و بگو بحکم خرد آیا سزاوار است بشر خردمند خدایان ساختگی را به پرستند
که از خود بیخبرند و درخواستی که از آنها میشود نمیفهمند و درك نمیکنند و از پرستش آنها سودي عاید بشر نمیشود و نیز
ضرر و زیانی را نمیتوانند از بشر دفع کنند در این صورت هرگز شایسته پرستش نیستند و این ستایش بر خلاف خرد است، زیرا
باندیشه آنان پرستش بمنظور جلب نظر خدایان است که سودي از آنها عاید گردد و یا از خوف است که ضرر و زیانی به بشر
نرسانند و از ضرر و خشم آنها خود را ایمن بدارد. پس از اینکه بشر خودپرستی را بکنار نهاده و بحکم خرد و با دلایل آشکار به
یگانگی آفریدگار معتقد شد و نظام یکنواخت جهان را از شئون خلقت آن دانست ، ص: 307
بار دیگر سزاوار نیست از عقیده خود صرف نظر کند و باندیشه جاهلیت برگردد و از جهان آفرین رو بگرداند و به مجسمهاي که از
خود بیخبر است رو آورده به پرستش و مسئلت از آن خود را سرگرم کند.
سپس میفرماید: اي رسول گرامی احتجاجی که با این گروه نمودهاي به این که بشر در مسیر زندگی با دو نیروي مرموز ارتباط
دارد و هر لحظه راه سعادت و تیرهبختی بوي عرضه میشود، غرض آن است که سعادتی که بشر در جستجوي آن است و خواسته
فطري هر فردي میباشد آن که بطور شهود بداند که جهان پرتوي از مشیّت پروردگار و نظم آن نیز لازم خلقت است و هرگز
آفریدهاي در تدبیر آن شرکت نخواهد داشت، زیرا بحکم خرد موجودي که محکوم تدبیر جهان است چگونه میتواند تدبیر
موجودات را بعهده بگیرد و با ساحت پروردگار مبارزه کند. و خدا هدایت و مسیر سعادت بشر را بیان نموده که بحکم خرد از
نعمتهاي پروردگار سپاسگزارد و به یگانگی صفات و افعال او معتقد باشد و تدبیر جهان و پرورش موجودات را از آفریدگار بداند
و جز او را مدبّر جهان نداند.
اینک میفرماید:
بگو اي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اي کافران که ما را دعوت به پرستش بتان میکنید یا اي انسانی که میشنوي! آیا ما از
پرستش خدا دست برداریم و غیر از خدا چیزي را بخوانیم و پرستش کنیم که چون از او چیزي بخواهیم قادر نیست سودي بما
برساند و چون ترکش کنیم توانا نیست زیانی و ضرري بما بزند و پس از آنکه خداوند ما را هدایت کرد و موفق بصراط مستقیم
فرموده است، دین خود را ترك کنیم و بقهقري برگشته راه کفر و شرك و ضلال گذشتگان را پیش گیریم؟ و آیا پس از آنکه
خداوند ما را راهنمائی ، ص: 308
فرموده و بصراط مستقیم موفق ساخته است عود بملّت کفر کنیم؟
آیا این کار شگفتآور نیست؟! اگر چنین کاري کنیم عمل ما شبیه بکسی است که شیاطین او را در متابعت هواي نفس بدنبال خود
برده و عقل او را ربودهاند و یا غولان صحرا او را در بیابانی حیران و سرگردان ساختهاند و راه بر او گم شده است و در عین حال او
را همراهان و رفیقانی است که وي را براه راست هدایت میکنند و طریق روشن را باو نشان میدهند و باو میگویند بسوي ما بیا و
لیکن اول قبول نمیکند و بجانب آنها نمیآید، زیرا استیلاء شیطان او را متحیّر ساخته و راه را بر او گم کرده است. اي رسول
گرامی باین کافران بگو و آنها را دعوت کن که هدایت خدائی هدایت است و طریق اسلام حق است و راه حق اینجاست و همان
راهی است مستقیم که راهرو را بصلاح و رشاد دلالت میکند و همان راهی است که من شما را بآن دعوت میکنم و واجب است
بآن راه برویم تا بمقصود نایل گردیم و بآنها بگو که ما مأمور هستیم که تسلیم پروردگار جهانیان شویم و امور خود را باو واگذاریم
و منقاد و مطیع خواست و امر او شویم، زیرا خیر دنیا و آخرت در این تسلیم است و ما مأمور هستیم که نماز را بر پا داریم و در
پنهان و آشکار تقوي داشته و از خدا بپرهیزیم زیرا اوست که حشر ما بسوي اوست و مرجع و مآب ما بسمت اوست و اوست
آفریننده آسمانها و زمین.
(71)
صفحه 151 از 188
، ص: 309
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 309
گو که بپرستیم آیا جز او آنچه نبود نفع و ضرّش یک تسو
در پرستش نیست در وي انتفاع نه زیانی ترك او را بینزاع
باز بر اعقاب کردیم از جحود بعد از آنکه راه حق بر ما نمود
باز ما از این حق گردیم چون آنکه شیطانش ربوده از جنون
در زمین حیران و او را همرهان بر طریق راست خوانندش عیان
ز آنطرف خوانند دیوانش بخویش که بیا بر سوي ما بگذر ز کیش
حاصل آنکس کو شود مرتد بدین شد مذبذب در میان آن و این
ز آنطرف خوانندش اهل حق براه زین طرف غولان بسنگستان و چاه
او مردّد در میان از بانک غول وز صداي همرهان ذي عقول
، ص: 310
تا بسوي آن رود یا سوي این مانده سرگردان و حیران در زمین
گو که دین حق بود آن راه راست که بما فرموده امر از آنچه خواست
تا که ما گردن گذاریم از یقین امر آن پروردگار عالمین
(71)
شأن نزول .... ص : 310
مفسرین نوشتهاند: این آیه در باره عبد الرحمن بن ابی بکر نازل شده، زیرا پدر و مادرش او را بایمان آوردن و اسلام اختیار کردن
میخواندند و میگفتند از ما که ایمان آوردهایم پیروي کن و مانند ما تسلیم دستورات خداي جهانیان باش.
، ص: 311
حثی از نظر لغت و معنی .... ص : 311
قوله تعالی: وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا عقب بفتح اول و کسر دوم یعنی پاشنه و بطور استعاره بفرزند و نسل نیز گفته میشود، چنانکه در آیه
28 سوره زخرف میفرماید:
وَ جَعَلَها کَلِمَ ۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِهِ یعنی ابراهیم کلمه توحید را در نسل خویش باقی گذاشت و جمعش اعقاب است، چنانکه در آیه 144
سوره آل عمران میفرماید:
أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُ رَّ اللَّهَ شَیْئاً، یعنی اگر پیغمبر بمیرد و یا کشته شود شما بحالت
اول خویش که بتپرستی باشد بر میگردید؟ هر که بحالت اولی و کفر باز گردد ابدا بخدا ضرري نخواهد رساند.
صفحه 152 از 188
عقب و عقبی بر وزن قفل و کبري یعنی عاقبت چنانکه در آیه 44 سوره کهف میفرماید: هُنالِکَ الْوَلایَۀُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ
عُقْباً یعنی آنجاست تدبیر و ولایت براي خداي حق او بهتر است از حیث ثواب و بهتر است از حیث عاقبت. و نیز در آیه 22 سوره
رعد میفرماید: أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ یعنی عاقبت خوب دنیا که آخرت باشد براي آنهاست.
عاقبۀ یعنی پایان و آن در عاقبت خوب و بد هر دو بکار میرود چنانکه در آیه 128 اعراف میفرماید:
وَ الْعاقِبَۀُ لِلْمُتَّقِینَ و نیز در آیه 137 سوره آل عمران میفرماید:
فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُکَذِّبِینَ و کلمات عقاب- عقوبت- معاقبۀ ، ص: 312
مخصوص بعذاباند، چنانکه در آیه 196 سوره بقره و 126 سوره نحل میفرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ- وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا
بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ.
تعقیب یعنی کردن کار بعد از کار دیگر چنانکه در آیه 41 سوره رعد میفرماید: وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ یعنی خدا حکم
میکند و حکم او را تعقیبکنندهاي نیست که او را در قبال حکم مسئول دارد.
اعقاب یعنی در پی آمدن- اثر گذاشتن چنانکه در آیه 77 سوره توبه میفرماید: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ یعنی این
کار تا قیامت نفاق را در قلوب آنها گذاشت و در پی آورد.
عقبۀ یعنی گردنه و راهی است در قلّه کوه، چنانکه در آیه 11 و 13 سوره بلد میفرماید:
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَۀَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَۀُ فَکُّ رَقَبَۀٍ.
، ص: 313
[سوره الأنعام ( 6): آیه 72 ] .... ص : 313
اشاره
( وَ أَنْ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِي إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 72
ترجمه و شرح .... ص : 313
خداوند متعال در این آیه مبارکه ارکان اسلام و تسلیم سنت به ساحت پروردگار که از جمله ارکان عملی آن مراقبت و بر پا داشتن
نماز پنجگانه است بیان نموده که بهترین شعار اسلام و فروتنی روانی و جوارحی به پیشگاه پروردگار و محور فضیلت است و بایمان
قلبی جامه عمل میپوشاند بلکه آن را در خارج مجسّم میسازد.
و نیز نیروي تقوي و خویشتنداري است به این که اداء وظایف دینی و پرهیز از گناهان را رکن اسلام و تسلیم معرفی نموده است از
نظر اینکه تقوي ثمره و محصول التزام عملی است که بهر یک از اعمال اهل ایمان روح میدهد و آن را حیات ابد میبخشد و بر
این اساس هنگام رستاخیز اعمال آنان ظهور و رشد مینماید و بصورت نعمت جاودان و سرور در خواهد آمد.
سر انجام با توجه بمسأله معاد و اینکه حشر و بازگشت شما بسوي خدا است بحث را پایان میبخشد، اینک میفرماید:
و بآنها بگو که بما امر شده است نماز را بر پا دارید و از خدا بپرهیزید، یعنی ربّ العالمین را همواره در نظر داشته از معاصی او
دوري جوئید و از عقاب او بیمناك باشید و بدانید اوست همان وجودي که همگان در روز واپسین در پیشگاه او جمع میشوند و
صفحه 153 از 188
در معرض حساب قرار گرفته مزد ، ص: 314
اعمال خود را دریافت میکنند. از این آیه مستفاد میگردد:
خواندن نماز و ترس از خدا براي همه واجب است و نیز همه مردم در محشر جمع خواهند شد.
(72)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 314
و اینکه هم داریم بر پا این نماز هم در اهمالش ز حق ترسند باز
اوست آنکس که بسویش بر جزا در قیامت مجتمع گردیم باز
(72)
، ص: 315
[سوره الأنعام ( 6): آیه 73 ] .... ص : 315
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ
( هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ( 73
ترجمه و شرح .... ص : 315
خداوند متعال در این آیه شریفه توحید افعالی را بیان فرموده و توضیح میدهد که خلقت سلسله بشر و زندگی همیشگی او خلاصه
و محصول نظام آفرینش است. از جمله آسمان و کرات بیکران و زمین پهناور را براي همیشه آفریده است و اگر نظام خلقت، ما
خلل و یا فناءپذیر باشد از نقص است، آفریدگار جهان منزّه از امکان و نقص است، زیرا هر اثري که فنا و یا خلل پذیر باشد از نقص
وجودي فاعل آن است که نمیتواند با جاذبه اراده براي همیشه آن را تدبیر نماید.
بر این اساس آنچه بآفریدگار استناد دارد مسطوره کمال اوست و ابدي خواهد بود و غرض از خلقت جهان تدبیر زندگی بشر است
که به نیروي جاذبه آفرینش، آنان را بسوي جهان ابد سوق دهد و به پیشگاه پروردگار جلب نماید. و پروردگار عالم قیامت را که
خلاصه عوالم آفرینش است مانند آغاز خلقت جهان بمجرّد اراده آن را از کتم عدم پدید میآورد و پروردگار چیزي را بخواهد
ایجاد کند و بیافریند با نیروي جاذبه آفرینش بیدرنگ آن را بعرصه وجود در میآورد و چون خواسته او بدون شرط أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 316
بصحنه هستی تنزل مینماید از نظر تمثّل بآن قول گفته میشود، اینک میفرماید:
و اوست آنکس که آسمانها و زمین علویّات و سفلیات را بحقّ و صواب نه بباطل و ناباب آفرید و بیاد آورید روزي را که خداوند
بگوید کن فیکون یعنی بشو و میشود یا باش و میباشد و یا هست شو و هست میشود.
صفحه 154 از 188
گفتار او حق و راست و درست است و بآنچه وعده فرموده است وفا خواهد نمود و در آن روز بمطیعان ثواب و بمنکران و عاصیان
عقاب خواهد داد و روزي که به صور دمیده شود و آنچه در آسمانها و زمین است هلاك شوند و حتی فرشته دمنده در صور هم
بمیرد، ملک و سلطنت کلّیه و حکومت مطلقه مختص باوست و کسی را بکار او جرأت و حق چون چرا نیست. زیرا آنچه میکند
بمقتضاي عدل و فضل است و داناي بامور پنهان و آشکار است، یعنی میداند آنچه را خلق نمیدانند و میبیند آنچه را خلق
نمیبینند و هیچ چیزي بر او پوشیده و مستور نیست و اوست خداي حکیم که آنچه کند بمقتضاي حکمت و مصلحت است و اوست
( خداي خبیر که آگاه بحال بندگانش میباشد و میداند که بهر یک چه جزائی عنایت فرماید. ( 73
، ص: 317
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 317
اوست آنکس کین سماوات و زمین بالحق اینسان کرد خلق اعنی متین
یا ز بالحق قصد بر پا بودن است حاجت او را هم نه بر افزودن است
آنچنان کش در نخستین آفرید بر همان قدر و شرف باشد پدید
یا ز بالحق قصد اظهار حق است چون صنایع را ز صانع رونق است
فعل بر فاعل نشان روشن است نیست محتاج دلیلی این ابین است
گفت زان فرعون کبود آن خدا گفت موسی خالق ارض و سما
این دلیل از بهر فهم عامۀ است چونکه بینند این ز قوم از خامه است
ورنه عیب است از کسی آرد دلیل بر وجود موجد از عقل کلیل
هر دلیلی ز آنکه هم مخلوق اوست عقل در هستی خود مسبوق اوست
حاصل این ارض و سما از خلقتش هم بود آثار وحدانیّتش
، ص: 318
یاد کن روزي که کن گوید خدا پس نباشد زان کلام جانفزا
حشر اموات است از این کن مراد همچنین احیاء ایشان در معاد
گوید او بعضی که در یوم النشور مر ذراري را در آئید از قبور
قول او حق است و نافذ در زمان حشر گردند این خلایق بر نشان
همچنانکه روز اول گفته باش خلق شد پس هر یک از اشیاء بجاش
باشد او را پادشاهی نیز هم که دمیده میشود از صور دم
نیست باقی کس ز مخلوقات او تا که از شاهی نماید گفتگو
ملک عاریت بکس باقی کی است هر شیء اندر شاهی او لا شیء است
او بود داننده غیب و شهود یعنی آن ملکوت و ملک بر پا نمود
غیب مطلق عالم علم الهست و آن مضافی غیب ملکوت شه است
هم حکیم است او به بعث و حشر ناس هم خبیر از وجه و وقتش در اساس
(73)
صفحه 155 از 188
، ص: 319
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 319
قوله تعالی: یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ صور بضمّ ص ده بار در ضمن آیات قرآن آمده و همه در باره قیامت است و از کلام الهی ظاهر
میشود که هم مردن مردم و هم زنده شدن آنها در اثر نفخ صور است. چنانکه در آیه 68 سوره زمر میفرماید:
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْري فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ.
امّا صور در اصل دو معنی دارد یکی جمع صورت چنانکه در قاموس و اقرب نوشته شده. دیگري شیپور. قاموس و اقرب نوشته صور
شاخی است که در آن میدمند، ولی در صحاح قید دمیدن ندارد.
راغب گفته: بقولی آن مانند شاخی است که در آن میدمند خدا آن را وسیله عود صورتها و ارواح باجسامشان قرار میدهد.
مجمع ذیل آیه مورد بحث نوشته: آن شاخی است که اسرافیل در آن دو بار میدمد، در اول همه از بین میروند و در ثانی همه
زنده میشوند. در صحیفه سجادیه نوشته: و اسرافیل صاحب الصّور الذي ینتظر منک الأذن فینّبه بالنفخۀ صرعی رهائن القبور یعنی
اسرافیل صاحب صور منتظر فرمان تو است که امانتهاي قبور را برانگیزد.
، ص: 320
توضیحات .... ص : 320
1) قوله تعالی: إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ این جمله تعلیم برسول گرامی است که در مقام احتجاج با بتپرستان و دعوت مردم جهان بدین )
اسلام، بگو: از جمله اصول آن توحید افعالی پروردگار است که جز آفریدگار موجود نمیتواند بطور اصالت در نظام جهان تدبیر
کند و مؤثر حقیقی در جهان جز آفریدگار نیست و از آن جمله نزول عذاب بر کافران است که پس از صدور معجزهاي که
خواستهاند، اگر تکذیب و انکار نمایند بر حسب نظام تدبیر پروردگار اگر بخواهد آنها را عقوبت میفرماید و هرگز وظیفه رسول
اجبار مردم بخداپرستی نیست که بطور حتم مردم را باطاعت مجبور کند و در صورت تمرّد آنها را عقوبت نماید و وسیله اجراي
عقوبت گردد.
چه آنکه آفریدهاي که از نعمت هستی پروردگار برخوردار است و وجود او عاریتی و محکوم تدبیر نظام است، چگونه میتواند
بطور اصالت در جهان تأثیر نموده و فرمانروائی کند و نعمت هستی را در بر موجودي مانند خود گذارد و نیازهاي آن را بر آورد و
از جمله هر یک از عوامل و اسباب طبیعی که در معلولهاي خود آثاري بجا میگذارند و نظام تحوّل و حرکت جهان نیز بر آن
استوار است از نظر آن است که پروردگار در هر یک از انواع موجودات آثاري بطور عاریتی نهاده از لوازم ماهیت و حد وجودي
آنها بشمار میآید که در صورت وجود میتوانند در معلولهاي خود آثار مخصوصی بجا گذارند و این خود دلیل گویائی است که
موجود عاریتی که محکوم تدبیر است نمیتواند بطور اصالت در موجودي مانند ، ص: 321
خود تدبیر کند و نیازهاي آن بر آورد و با آفریدگار در باره تدبیر موجودي معارضه و مبارزه کند و همچنین هر یک از مراتب
وجود که صفت کمال خوانده میشوند و مانند قدرت و حیات و اراده و خلق و ایجاد بطور اصالت بآفریدگار استناد دارد و نسبت
هر یک بغیر پروردگار بطور عاریتی است.
2) قوله تعالی: یَقُصُّ الْحَقَّ. )
قص بمعنی بریدن و گشودن است و کنایه از خلقت بطور دائم و خلل ناپذیر است و چگونگی حکم و فرمانروائی پروردگار را در
صفحه 156 از 188
نظام جهان تفسیر میکند، عالم کون و نظام هستی که از اجزاء بیشمار و موجودات بیحساب تشکیل میشود هر جزء و ذرّهاي
متضمّن نظامی است که با قوانین استثناء ناپذیري بطور حیرتانگیز در جریان میباشد، تا آنکه شعاع عملی خود را به کاملترین
حالات سوق دهد و بهدف کامل برساند.
و جمله یقصّ الحقّ بهیئت مضارع دلالت بر تلبس دارد و صفت فعل است که همواره نظام جهان را بر تحول و حرکت نهاده تا همه
اجزاء ریز و کلان آن از صورتی بصورت دیگر در آیند و آنچه در کمون آنها بودیعت نهاده بعرصه ظهور رسند و قدرت آفریدگار
را ارائه دهند و مثالی ثابت و سرابی درخشان از ساحت پروردگار باشند.
و جمله خیر الفاصلین صفت فعل و چگونگی اجراي حکم و فرمانروائی پروردگار را در نظام هستی بیان مینماید و فصل عبارت از
جدا نمودن و گشودن امر مبهمی است که با حرکت و تحول پدید آید مثلا انسان در اثر حرکت و سعی، غرض خود را بوجود
میآورد و بهدف نایل میشود همچنین قاضی در اثر احاطه بجهت اختلاف حق را بیان و حقیقت را آشکار نموده و اختلاف را حل
و فصل مینماید و آیه مبنی بر تهدید بتپرستان ، ص: 322
است که بمنظور لجاج یا پیامبر اسلام و تکذیب دعوت و رسالت او نزول عذاب و اجراي عقوبت را بر آنان از او خواستارند و تأخیر
در اجراي عقوبت را دلیل بر بطلان دعوي رسالت او میپندارند، در صورتی که این پندار نیز شرك است که رسول و فرستاده از
جانب آفریدگار میتواند در نظام جهان تدبیر نماید و مردم را بخداپرستی مجبور کند و بر بتپرستان عذاب نازل نموده آنها را
عقوبت نماید در صورتی که مبناي دین اسلام بر توحید خالص است که مدبّر حقیقی و فرمانرواي بطور اطلاق در نظام جهان
آفریدگار است که صحت دعوت و رسالت پیامبر اسلام را با دلایل معجزه آساي قرآن اثبات نموده و نیز بوسیله اجراي عقوبت بر
بتپرستان بطلان مرام شرك را در جهان آشکار مینماید و براي همیشه اساس شرك و کفر را در جهان متزلزل میسازد.
3) قوله تعالی: قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ ... )
با توجه به این که بناگذاري دین اسلام در جهان براي همیشه است و بزمانی اختصاص ندارد و باید دلایل آن نیز ابدي و همیشگی
باشد و در دسترس عموم مردم جهان قرار بگیرد که بتوانند از آن استفاده نمایند و آن اختصاص بآیات معجزه آساي قرآن دارد که
با همه طبقات مردم احتجاج مینماید در اینصورت درخواست معجزه زود گذر و محسوس براي اثبات رسالت رسول و بناگذاري
دین اسلام بیمورد و بر خلاف اساس دین جهانی است.
4) قوله تعالی: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ ... )
این صورت علم فراگیر الهی است که هیچ چیزي در زمان و مکان و در خشکی و دریا و شکم زمین و در آسمان از زنده و مرده و
تر و خشک ، ص: 323
و ... از آن پوشیده نیست.
ولی آنچه ما میگوئیم هیچ نسبتی با روش بیان شگفتانگیز قرآنی ندارد، تعبیر مجرد ما کجا و تصویر فنی معجزآساي قرآن کجا؟
خیال آدمی در افقهاي معلوم و مجهول گردش میکند و همراه با این نصّ قرآنی پرتو علم خدا را در کرانههاي جهان فراخ میبیند
و صورتها و صحنههایی که از هر گوشه و کنار در برابر وي مجسّم میشود وجدان و ضمیر را بلرزه در میآورد، سرزمینهاي غیب
سر بمهر گذاشته و حال و آیندهیی را از نظر میگذراند که کلید همه آنها بدست خداست. بجاهاي ناشناخته زمین و تاریکیهاي
دریا میرسد که همه آنها در برابر علم خدا آشکار است.
برگهاي خشک جلوهگر میشود که از درختان بر زمین فرو میریزند و عددشان از شماره بیرون است و چشم خدا بر هر برگی که
در اینجا یا آنجا فرو میافتد نگران است، هر دانه پنهان شده در تاریکیهاي زمین را ملاحظه میکند که از مراقبت خدا بیرون نیست
و هر تر و خشکی را که در این جهان پهناور است از علم فراگیر خدا بیرون نمیداند.
صفحه 157 از 188
این گردش و سیري است که سر را بدوران میاندازد و خود را سرگردان میکند گردشی است که در طول زمان و فراخناي مکان و
ژرفناي دیدنیها و نادیدنیها و شناختهها و ناشناختهها صورت میگیرد.
گردش پر دامنه و دور و درازي است که از تصور آن خیال نیز خسته میشود چنین سیر و سیاحت کلی با چند لفظ مختصر آمده و
این خود اعجاز قرآن است. و چون از لحاظ تناسب هنري بآن نگاه کنیم نیز همین اندازه نکات بر ما روشن میشود. و عنده مفاتح
الغیب یعنی کلیدهاي غیب ، ص: 324
در نزد اوست. این غیب عبارت از زمانها و افقها و اسراري است که در مجهول مطلق و در زمان و مکان و در ضمیر و وجدان آدمی
نهفته است.
وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ یعنی آنچه را در خشکی و دریاست میداند و این خود نماینده پهناوري و فراگیري علم خداست بر آنچه
در فراخنا و ژرفناي جسم جهان دیدنی وجود دارد. وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَۀٍ إِلَّا یَعْلَمُها یعنی برگی نمیافتد جز اینکه آن را میداند و این
خود نماینده حرکتی نیستی و مرگی است که از بالا بپائین صورت میگیرد و از زندگی بویرانی و نابودي میکشد.
وَ لا حَبَّۀٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ یعنی و نه دانهیی در تاریکیهاي زمین ...
حرکت بر آمدن و بالیدنی است که از عمق بسطح بالا میآید و از حالت نهفتگی بحالت نشاط و فعالیت و حیات میرسد.
وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ یعنی و تر خشکی نیست جز آنکه در کتاب آشکاري ثبت شده باشد ...
و این خود تعمیم فراگیري است که مرگ و زندگی و شکفتن و پژمردگی و ... همه را شامل میشود.
این است صورتی از علم فراگیر خدا که قرآن مجید آن را براي تکذیب کنندگانی که خواستار آیتی از آیات الهی بودند بیان
میکند و این همه خود آیات الهی است که در همه جاها و همه دلها وجود دارد.
تصویري است که پس از گردش گیج کننده خیال پیدا میشود و لرزش عمیقی بوجدان زنده است میدهد و در نتیجه آن متأثر
میشود و فرمان و دین خدا را میپذیرد.
5) قوله تعالی: وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ. ، ص: 325 )
جمله یتوفیکم خطاب به بشر است و از آن استفاده میشود که حقیقت انسان همانا روح یعنی نیروي ناطقه و روان است و هنگام
خواب گرفته و قبض میشود و علاقه روح و رابطه آن از بدن و جوارح قطع میشود بدین جهت نیروي شنوائی و بینائی او احساس
نمیکند، نمیشنود و نمیبیند، زیرا بدن و جوارح قواي عاقله آنند و روح بوسیله آن روزنهها از خارج استفاده میکند و از طریق
افعال اختیاري بمقصدي که برگزیده نایل میشود و بدین منوال عمر و مدّت زندگی هر فردي بپایان میرسد. زیرا هر فردي بر
حسب تدبیر پروردگار مرهون اندازه عمر و زندگی معینی است که براي او مقرر فرموده و تا آن اندازه زندگی او بپایان نرسد مرگ
او فرا نخواهد رسید.
قبض روح بشر هنگام خواب منافات ندارد و با اینکه در باره بدن و جوارح خود نیز تدبیر مینماید و نظم بدن و گردش خون را
تأمین میکند. از نظر اینکه روح مجرد است و بمکان نیاز ندارد و تعلق آن ببدن بلحاظ تدبیر و احاطه بر آن است، یعنی حواس او
مانند نیروي شنوائی و بینائی بمنزله روزنههائی است که از خارج میتواند استفاده نماید و بوسیله اعضاء و جوارح در باره زندگی
خود تدبیر نماید و انتظام ببخشد. همچنانکه هنگام مرگ که پروردگار روح بشر را براي همیشه قبض مینماید باز تدبیر روح نسبت
ببدن باقی است گر چه محسوس نباشد. زیرا بدن و جوارح فرمانبر روح بوده و بمنزله سایه و پرتو اویند و هرگز رابطه تدبیر ذاتی
روح از بدن که بمنزله نیروي عملی آن است قطع نخواهد شد، بدین نظر پس از مرگ بدن نیز در پرتو روح به پیمودن مراحل سیر
خود از سعادت و شقاوت ادامه میدهد و در اثر قدرت روح است که اجساد طاهره اولیاء و کشتهشدگان در أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 12 ، ص: 326
صفحه 158 از 188
راه خدا از تأثیرات طبیعی مصون و ایمن هستند و یا هنگام زندگی یکسانند و همچنین که روح همواره به سیر خود در عالم برزخ
ادامه میدهد و بمرحلهاي از صفا و یا تیرگی و شقاوت میرسد و مسیر خود را خواهد پیمود و بکمال مناسب بطور حتم نایل
میشود، تا هنگام رستاخیز حالت انتظار و ابهامی در او نباشد همچنین در اثر جاذبیّتی که روح بر بدن داشته و فرمانرواي آن بوده در
عالم برزخ نیز بجاذبیّت غیبی خود بدن را بسوي مقصد خود میکشاند. مانند سایه آن را به سیر مناسب خود بسوي هدف میرساند
تا هنگام رستاخیز که روح و بدن مسیر خود را پیموده و بحد رشد و ظهور خواهند رسید. آنگاه روح باذن آفریدگار ذرات و اجزاء
بدن مشخص خود را به نیروي جاذبه از اقطار جهان جذب میکند. اگر بدن در اثر تیرگی و شقاوت روح مسیر تیرگی خود را
پیموده در پیشگاه عدل پروردگار علیه خود و روح اقرار و قیام بشهادت مینماید و وسیله اجراي عقوبت روانی و جسمانی میگردد،
زیرا با اندیشه کفر و نیروي عمل در مقام تمرّد و کفران نعمت پروردگار بر آمده است و در صورتی که بدن در اثر صفاي روح در
پیشگاه پروردگار مورد رحمت و مغفرت قرار گیرد از خشنودي و قدرت پروردگار بهرهمند میگردد، زیرا دو نیروي ایمان و عمل
را در مقام انقیاد بکار برده است.
6) قوله تعالی: وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ. )
پروردگار بهمه منویات و کردار بشر احاطه دارد و بر او چیزي پنهان نخواهد بود و ذکر شب و روز در آیه بمنظور آن است که از
جمله تدبیر پروردگار آن است که بدن و نیروي روانی انسان را بر این اساس نهاده است که در روشنائی روز و حرارت آفتاب با
بکار بردن نیروهاي خود مانند ، ص: 327
بینائی و شنوائی بحرکت و تکاپو در آید و نیروي فکر و اندیشه خود را نیز بکار بندد و بسوي غرض در سیر و حرکت در آید.
و در تاریکی شب خستگی و فرسودگی بر او چیره میشود و هنگام سکونت و آرامیدن او فرا میرسد تا اینکه بدین وسیله نیروي
تازهاي بدست آورده و آماده حرکت و تکاپوي بار دیگر گردد.
از جمله تدبیر پروردگار در باره بشر آن است که پس از آنکه در تیرگی شب محکوم بمرگ موقت شد و خواب او را فرا گرفت و
علاقه او از جهان قطع شد و از حوادث بیخبر گردید، براي اینکه بدن بیحسّ و بی حرکت او از خطر ایمن بماند بگوشهاي میخزد
و بتاریکی شب پناه میبرد و هنگام سپیده دم که اشعه آفتاب از سوي مشرق تاریکی و سکوت شب را در هم شکست روشنائی
خورشید فضاي جهان را فرا گرفت، پروردگار بقدرت کامله خود بار دیگر بشر را از مرگ موقت بر میانگیزد و روان او را ببدن و
جسد بیحسّ و حرکت او باز میگرداند و زنده میکند.
این آیه براي زندگی بشر مراحلی مقرر فرموده و آغاز خلقت و چگونگی زندگی و به نتایج اعمال و ملکات او تصریح نموده و
زندگی او را جاودان قرار داده و هنگام مرگ او را وارد زندگی دیگري مینماید که نیکبختی و بدبختی در آن زندگی را بر پایه
اعمال نیک و بد در این جهان استوار نموده است و میان اعمال پسندیده و ناپسند او با زندگی او در جهان ابد رابطه مستقیم قرار
داده.
و پس از همه کارها بازگشت بسوي خداست و شما را بآنچه کردهاید آگاه میسازد و در آنجا صفحهیی که همه چیز بر آن نقش
شده بنمایش گذاشته میشود و عدل و دادي بکار میافتد که در پاداش دادن ستم ، ص: 328
نمیکند.
7) قوله تعالی: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ. )
آیه مبنی بر تأکید است که قاهریّت آفریدگار نسبت بجهان خلقت بطور اطلاق است و از سنخ قهر و تأثیر موجودات نسبت بیکدیگر
نیست، زیرا هر گونه قهر و تأثیري که انواع موجودات نسبت بیکدیگر دارند از موهبت آفریدگار است که براي هر نوعی حد
خاصی از وجود ارزانی داشته و بمنظور اینکه در اثر قهر و تأثیر در یکدیگر نظام حرکت و تحوّل در جهان استوار شود پس قهر
صفحه 159 از 188
پروردگار بطور خالقیت است. سپس میفرماید: خداوند نیروهاي غیبی و فرشتگانی را مسخّر نموده که بمنزله نیروي جاذبه و
دافعهاي هستند که هر لحظه زندگی بشر را تعدیل نموده شرایط و امکانات او را تأمین و از خطرها ایمن میدارند و همواره مراقب
اویند و از هر عایقی که در مسیر زندگی آنان پیش میآید برطرف کنند.
آنگاه که دوره زندگانی و آزمایش هر یک از افراد بشر تحت مراقبت نیروهاي غیبی پایان یافت و هنگام مرگ آنان فرا رسید که به
نخستین منزل جهان ابد و زندگی همیشگی انتقال یابند، پروردگار فرشته قابض ارواح را مسخّر نموده و بگرفتن جانها موکّل نموده
و بعهده او نهاده است، او نیز بوسیله نیروهاي غیبی و فرشتگانی که براي انجام مأموریت خود دارد روح بشر را قبض میکند. و
فرشتگانی که این مأموریت را بعهده دارند هرگز لحظهاي در انجام وظیفه خود سهلانگاري نخواهند نمود.
8) قوله تعالی: أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ این جمله مبنی بر تهدید است که تنها حق حاکمیت و فرمانروائی در جهان )
آفرینش از آن پروردگار است که نظام خلقت و تدبیر آن را بعهده دارد ، ص: 329
و بسوي غرضی که از خلقت آن است سوق میدهد و آنچه را بظهور آورد خلل ناپذیر است و چون محصول آفرینش جهان خلقت
بشر و رهبري بسوي کمال است تدبیر و سوق بشر نیز بسعادت اختصاص به پروردگار دارد.
9) قوله تعالی: قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. )
اینکه آدمی هنگام سختی و تنگی رو بخدا کند چیزي است که هر کس گرفتار سختی شده یا گرفتاران را دیده باشد، نیک از آن
آگاه است، ظلمات و تاریکیهاي خشکی و دریا فراوان است و ناگزیر از آن نیست که شب باشد تا تاریکی صورت تحقق پیدا کند.
گم شدن یک گونه تاریکی است و خطر گونه دیگري از آن است و غیبی که در خشکی و دریا مردم چشم براه آنند خود تاریکی
است و هر گاه که مردم در تاریکی از اینگونه تاریکیها گرفتار شوند در جان خود تنها خدا را مییابند که بازاري یا خاموش رو باو
کنند و از او یاري جویند در این حال است که با خود عهد میکنند که اگر از ورطه نجات یابند شکر خدا کنند و چه بسا که در این
گفته صادقند، ولی چون از تنگی رهایی مییابند و سیل زندگی آن را با خود میبرد آن زمان که در چنگال نیستی دست و پا
میزدند و خدا را میخواند از یاد میبرند. جز خدا کیست که بتواند دعوت بنده را اجابت کند و او را از تنگنا رهایی بخشد با
وجود این کسانی هستند که پس از رهائی باز بخدا شرك میورزند. پس بیاد داشته باشید آنکه گشایش را روزي شما کرد همو
میتواند که شما را برنگهاي سختتر و درشتتري از سختی و بدبختی باز گرداند.
10 ) قوله تعالی: انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ. )
اي رسول گرامی بنگر که ما خطر اختلاف را بیان نموده مسلمانان را ، ص: 330
تهدید میکنیم از اینکه در اجتماعات اسلامی اختلاف پدید آورده تا آنکه خطر بزرگی آنها را تهدید نماید و با یکدیگر به ستیز
برخاسته جنگهاي خونین در میان آنان رخ دهد، تفرقه و پراکندگی بر آنها فرمانروا خواهد شد.
11 ) قوله تعالی: لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ وقتی که خورشید اسلام از افق تیره مکه طلوع کرد، نور آن دیده بت پرستان را )
خیره نمود، دلهاي مردم آن سرزمین را جلب کرد دعوت آن را از هر سو پذیرفتند و به پیامبر اسلام گروهی گرویدند، ولی با مبارزه
بتپرستان قریش مواجه شده بدستور پروردگار مکه را ترك نموده و بسوي یثرب مدینه هجرت فرمود که آنرا پایگاه دعوت جهانی
خود قرار دهد و مردم بطحا و یثرب مقدم او را گرامی داشته از هر سو بآن مرکز روي آورده و بوي گرویدند و طنین دعوت او
اقطار جزیرة العرب را فرا گرفت. و نظر به این که دعوت اسلام همگانی و جهانی است، مردمی که از هر سو بآن روي آورده آنان
بدون قید و شرط میپذیرفت و با آغوش باز از هر فرد شریف و وضیع و سیاه و سفید پذیرائی مینمود و یا صرف نظر از هر گونه
امتیاز مادّي او را محترم میشمرد، این چنین اجتماعی هرگز از مردم با صفا صورت نخواهد یافت، زیرا براي طبقات مردم امکان
داشت که در زمره مسلمانان در آیند و از صحابت پیامبر گرامی اسلام بدون شرط برخوردار شوند.
صفحه 160 از 188
و از طرفی دعوت پیامبران عموما بر پایه آزمایش و اختیار نهاده شده و بر اساس اجبار نیست و هر فردي در قبول دعوت به توحید و
پیمودن راه سعادت مختار است هر که خواهد میپذیرد و بآن پاسخ میدهد و هر که خواهد اعراض مینماید، بدین جهت پس از
رحلت رسول گرامی گروهی که افتخار صحابت او را داشتند بر سایر مردم اظهار برتري نموده، تصدیق امور أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 12 ، ص: 331
و پیشوائی مسلمانان را بعهده گرفتند و بدعوي حسبنا کتاب اللّه سنّت پیامبر اسلام را کنار زده از جمله روایات متواتري که در باره
تعیین جانشین از رسول اکرم براي تصدي خلافت رسیده بود از همه آنها صرف نظر کردند. لذا گروهی که بدعوي حسبنا کتاب
اللّه حکومت اسلامی را قبضه نموده، قرآن کریم را مانند قانون اساسی حفظ کردند، ولی در باره سنّت رسول و اخبار متواتري که از
پیامبر گرامی رسید بود از اعتبار ساقط نموده و براي پایه گذاري فرمانروائی خود چنین بنا گذارده و جزء قانون اساسی قرار دادند و
حکومت وقت را اولی الأمر شناخته و معرفی نمودند.
12 ) قوله تعالی: وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها در نظام جهان از جمله وسیله رهائی تبهکار از عقوبت جریمه مالی است که با )
پرداخت زر و سیم میتوان از اجراي عقوبت رهائی یافت، ولی هنگام رستاخیز نه زر و سیمی است که براي جریمه پرداخته شود و
بفرض که بیگانگان نیز مال و زر و سیم در اختیار داشته باشند براي رهائی از عقوبت پذیرفته نخواهد شد، زیرا تیرگی نفوس آنان
هرگز تغییر و یا صفاپذیر نیست و در بازار قیامت هنگام بررسی بسیرت انسان و اندیشه و رفتار اوست و جز صفاي روان و صدق
عمل و رفتار کالائی ارزش ندارد.
13 ) قوله تعالی: وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ. )
پس از اینکه بشر خودپرستی را بکنار نهاده و بحکم خرد یا دلایل آشکار به یگانگی آفریدگار معتقد شد و نظام یکنواخت جهان را
از شئون خلقت آن دانست بار دیگر سزاوار نیست از عقیده خود صرف نظر کند و باندیشه جاهلیت بر گردد و از جهان آفرین رو
بگرداند و به مجسّمهاي که از خود بیخبر است رو آورده به پرستش و مسئلت از آن خود را سرگرم کند. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 12 ، ص: 332
مفاد جمله: نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا استفهام انکاري و مبنی بر احتجاج رسول گرامی بحکم فطرت است که پس از آنکه پروردگار، بشر
خردمند را بخدا شناسی رهبري فرمود و اینکه نظام جهان نیز لازم آفرینش آن است هرگز شایسته نیست، براي او که بر خلاف حکم
وجدان بشرك گراید.
برخی از مفسرین اهل سنت از این آیه استفاده نموده و نوشتهاند:
که بعضی از پیامبران قبل از زمان بعثت و رسالت آنان گمراه و مشرك بودهاند و پس از آنکه هدایت پروردگار آنها را فرا گرفته
موحّد گشته و برسالت و نبوّت منصوب گشتهاند.
این نظر خلاف مفاد آیه و نیز با اصول توحید هرگز سازش ندارد و مفاد جمله بعد از هدینا اللّه آن است که پروردگار پس از آنکه
در کمون بشر خداشناسی را بودیعت نهاده و بحکم خرد او را بخداشناسی هدایت فرموده هرگز شایسته نیست بشر از وجدان و خرد
صرف نظر کرده و بشرك گراید. و بر تقدیر که مفاد جمله نظر بافراد داشته باشد یعنی پس از آنکه پروردگار این مسلمانان را
هدایت فرمود، هرگز بشرك نخواهیم گرائید و مراد اکثر افراد مسلمانان صدر اسلام باشد ولی آیه بطور عموم بوده و حکم اکثر
افراد را بر مجموع اطلاق نموده که شامل پیامبر گرامی نیز میشود. با این فرض آیات قرآنی و نیز حکم خرد بر عصمت پیامبران
عموما صراحت دارد و مخ ّ صص عموم آیه است، یعنی پیامبران عموما و اوصیاء علیهم السلام از حکم آیه خارجند و اینکه هرگز
لحظهاي بشرك نگرائیدهاند، زیرا مقام آنان دعوت و رهبري بشر بخداشناسی است و هرگز ردیف اهل توحید نخواهد بود زیرا
هدایت پیامبران بموهبت پروردگار و ذاتی است نه عارضی که از طریق اکتساب باشد، مانند سایر افراد مردم. أنوار العرفان فی تفسیر
صفحه 161 از 188
القرآن، ج 12 ، ص: 333
بهر تقدیر از آیه استفاده نمیشود که بعضی از پیامبران قبل از بعثت در ضلالت بوده و در زمره ظالمان میزیستهاند و بر خلاف
حکم خرد و صریح آیات قرآنی است از جمله آنها آیه: لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ یعنی اندك زمانی گرایش بشرك که از هر ظلم و
گناهی بزرگتر است، مانع میشود از اینکه پروردگار مقام خلافت را به مشرك وا گذارد و منصب امامت و رسالت او بوي بسپارد.
14 ) قوله تعالی: کَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ، خداوند متعال در این آیه مثالی را بیان کرده که پیغمبر اکرم صلّی اللّه )
علیه و آله و سلّم ضمن احتجاج بذکر آن حال تیره بتپرستان را مجسم نماید و آنها را بسیرت و اندیشه خودشان متوجه سازد که
هر که خدایان ساختگی را بخواند و خواسته خود را از آنها بخواهد و از خداپرستی فطري خود سرباز زند و بتهدید خرد توجه نکند
مانند کسی خواهد بود که افکار پریشان و اندیشه بیهوده او را فرا گرفته در حیرت فرو رفته و از خطرها در زندگی نتواند چارهاي
بیندیشد جز پرده بر خرد افکند و بپاره سنگی پناهنده شود و از آن چاره جوید.
از نظر آزمایش بشر دو نیروي متضاد در نهاد او قرار داده شده یکی نیروي خرد و دیگر هوا و هوس با این دو هر یک از راه سعادت
و تیرهبختی را بخواهد برگزیند و در عین حال که فردي تحت تأثیر نیروي هوي و خودپرستی قرار گرفته باز نیروي مخالف یعنی
وجدان و خرد او را از خطرها که در پیش دارد تهدید و بسوي هدایت دعوتش مینماید و هرگز از اداء وظیفه خود سرباز نخواهد
زد.
این آیه اندیشه بیپایه و خرافات را نیرنگ شیطانی معرفی نموده که ، ص: 334
شخص دلباخته را تحت تأثیر و جاذبه خود قرار داده تا او را در حیرت افکند و به پرتگاه نیستی سوق دهد، همچنانکه نیروي خرد را
رهبر سعادت و رهنماي خداپرستی نام نهاده و در جمله وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ، هدایت و مسیر سعادت بشر را بیان نموده که
بحکم خرد از نعمتهاي پروردگار سپاسگزار و به یگانگی صفات و افعال او معتقد باشد و تدبیر جهان و پرورش موجودات را از
آفریدگار بداند و جز او را مدبّر جهان نداند.
15 ) قوله تعالی: لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ. )
خداوند متعال روز رستاخیز را بسلطنت و مالکیّت مطلقه بخود اختصاص داده است، بدین جهت است که در آن روز دیگر ملکی از
ملکوت و سلطانی از سلاطین جهان که صاحب قدرت و حکومتی باشد باقی نخواهد بود و همگان در آن روز عبد ذلیلاند. إِنْ کُلُّ
مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً اوست سبحانه و تعالی که مالک مطلق و مفرد در سلطنت و متفرّد در قضاوت و
حکومت و غلبه و سلطنت است.
و چنانکه در جاي دیگري میفرماید:
لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِ دِ الْقَهَّارِ و در جاي دیگر الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ و با آنکه در هر وقتی امر امر اوست ولی در آن روز حق آمریّت
از همه کس گرفته شده و کس مخالفت امر او را نتواند کرد و اختیاري براي کسی در نافرمانی متصور نیست که قادر بر معصیت و
عدم اطاعت باشد.
و امّا صور شاخی است بسان بوق که اسرافیل علیه السّلام دو مرتبه در آن میدمد در دمیدن اولی تمام خلایق میمیرند و فانی
میشوند.
هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، و بدمیدن دوم همگان زنده میشوند و در پیشگاه حضرت ربّ الأرباب حاضر و محشور میگردند.
نفخه اولی انتهاي ، ص: 335
دنیا و نفخه دومی ابتداي عالم آخرت خواهد بود. و براي صور تأویلی است که مقصود شکل مخروطی عالم وجود است که یکسر
آن یعنی قاعده آن تمام عالم هستی و سر دیگر آن منتهی بیک نقطه و آن عالم غیب الغیوبی و مقام ربوبی است و بفرمان او یعنی
صفحه 162 از 188
که به نفخه اولی در صور تعبیر میشود، تمام خلق میمیرند و به نفخه ثانی که به کلمه فیکون تأویل میگردد، عالم « کن » کلمه
دیگري بوجود میآید و خلایق براي دادن حساب در عرصات محشر جمع میگردند.
، ص: 336
روایات .... ص : 336
1) کافی در ذیل آیه قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: خداوند )
میفرماید: اي محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بمنافقین بگو اگر من مأمور شوم که آنچه در سینههاي خود پنهان میکنید از
شتاب در فوت من تا پس از من باهل بیت ظلم کنید، بشما میگویم مثل ما مثل کسی است که آتشی بر افروخته تا از روشنائی آن
استفاده کند، خداوند روشنائی آن را از بین میبرد و زمین بنور محمّدي (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) روشن میشود همانطور که
بنور آفتاب روشن میگردد و خداوند محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بآفتاب و علی را بماه مثل زده و میفرماید: هُوَ الَّذِي جَعَلَ
الشَّمْسَ ضِ یاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً و نیز میفرماید: وَ آیَۀٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ و همچنین فرموده: ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ
تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِ رُونَ یعنی هر وقت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را قبض روح فرماید ظلمت و تاریکی هویدا گردد و
فضل اهل بیت را مشاهده ننمایند، چنانکه میفرماید:
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدي لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ یعنی اي محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اگر آنها را
واگذاري بسوي اهل بیت خود و آنان را به پیروي از اهل بیت خود بخوانی نمیشنوند و میبینی که بحضرت نظر میکنند و لکن
شما را نمیبینند.
2) در کافی در معنی آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند مراد از ورقه سقط جنین )
است و حبّه اشاره بفرزند و مقصود از ظلمات الأرض رحم است و رطب فرزندي که ، ص: 337
زنده متولد شده و باقی بماند و یابس فرزندي است که باقی نماند و تمام آنها در کتاب علم خداست.
3) کافی در ذیل آیه وَ هُوَ الَّذِي یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ از امام محمد باقر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که آنحضرت فرمودند: )
مراد از این مرگ دور شدن روح از بدن است بواسطه خواب و مراد از ما جرحتم اعمالی است که در روز انجام میدهند، سپس
فرمودند معنی وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَ ۀً فرشتگانی هستند که از انسان نگهبانی نموده و اعمال آنها را ثبت و حفظ کرده و همانا جان
ایشان را قبض و در اجراي امر پروردگار قصوري نخواهند کرد.
4) عیاشی در ذیل آیه ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ از امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: روزي مروان بن حکم بمدینه وارد شد )
و بمقر خود نازل و بمسند خویش تکیه داده و زمزمه با خود نمود یکی از دوستان امام حسین علیه السّلام در آنجا بود وقتی که
حضور حضرت شرفیاب شد، باو فرمود:
مروان وقتی که وارد مدینه شد و بمسند خود جلوس کرد چه گفت؟ عرض کرد: آیه ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ را تا آخر قرائت کرد. حضرت
امام حسین علیه السّلام فرمود: بلی بخدا قسم من و اصحابم بسوي بهشت میرویم و مروان و یارانش بطرف جهنم رانده میشوند.
5) طبرسی در ذیل آیه قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ، از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: )
مراد از عذاب در این آیه پادشاه جابر و ستمکار است که بر ملّتی مسلّط شود و مراد از من تحت بندگان و اهل بیت شخص
میباشند و کسانی که خیري در آنها نیست و یُذِیقَ بَعْ َ ض کُمْ اشاره به همسایگان بد است و در روایت دیگر فرمودند مراد کشتن
بعضی از شما بعض دیگر را است که تمام اینها در بین مسلمانان رائج ، ص: 338
است.
صفحه 163 از 188
و در روایت ابی جارود هست که امام محمد باقر علیه السّلام فرمودند عذاب در این آیه صیحه آسمانی و دود است و عذاب تحت
مراد زلزله و شکاف خوردن زمین و فرو رفتن عمارات و انسان است و مقصود از شیعا اختلاف در دین و یکدیگر را انتقاد و طعنه
زدن است و منظور از بأس بعض کشتن بعضی بعض دیگر را میباشد که تمام آنها اکنون در بین فرق مختلفه مسلمانان و اهل قبله
وجود دارد و مراد از آیه وَ کَ ذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قریش هستند که قرآن را تکذیب کردند و البته براي هر امتی و چیزي وقت
معین است که بموقع خود میبینند و میفهمند.
6) عیاشی در ذیل آیه وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ از امام محمد باقر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمودند: مراد )
کسانی هستند که در کلام خدا و قرآن جدال میکنند و باید از این قبیل مردم اعراض و دوري جست و از پیغمبر اکرم روایت کرده
فرمودند: هر کس بخدا و روز قیامت ایمان دارد در مجلسی که بیکی از ائمه و اوصیاء من جسارت میشود و یا از مسلمان و مؤمنی
غیبت میکنند نمینشیند و از آن مکان بر میخیزد، زیرا خداوند میفرماید: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ ... تا آخر آیه تلاوت فرمود.
7) طبرسی از امام محمد باقر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که آنحضرت فرمودند: وقتی آیه وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ )
نازل شد، مسلمانان عرض کردند یا رسول اللّه ما چه کنیم هر وقت داخل مسجد الحرام میشویم مشرکین سخریّه و استهزاء بقرآن
میکنند، از این ببعد باید از طواف خانه کعبه هم صرف نظر کنیم تا سخنان تمسخرآمیز مشرکین را نشنویم، خداوند این آیه را نازل
کرد وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ یعنی بر کسانیکه ، ص: 339
پرهیزکارند عقوبت حساب بدکاران نخواهد بود، ولی باید آنها بدان را متذکّر نسازند بقدر آنچه توانائی دارند، شاید ایشان هم
پرهیز کنند.
8) ابن بابویه در ذیل آیه یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که )
فرمودند: عالم غیب چیزي است که مشاهده نمیشود و شهادت آن چیزي است که هست و مشهود و دیدنی نیست.
، ص: 340
تجزیه و ترکیب .... ص : 340
قوله تعالی لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ جمله لا یعلمها حال است براي کلمه مفاتیح کلمه من ورقۀ که من آن زائدة است حال میباشد براي
کلمه تسقط کلمه فِی کِتابٍ مُبِینٍ متعلق به خبر محذوفی است که مبتداء آن نیز محذوف میباشد و جمله به این صورت در میآید
الّا هو موجود فی کتاب مبین کلمه مولاهم و کلمه الحق صفت کلمه اللّه میباشند.
قوله تعالی تَدْعُونَهُ تَ َ ض رُّعاً وَ خُفْیَۀً جمله تدعونه حال است براي مفعول کلمه ننجیکم و کلمه تضرّعا حال و بمعناي متضرّعین
میباشد. کلمه شیعا حال است براي مفعول کلمه یلبسکم. کلمه لکلّ: خبر مقدم و کلمه مستقرّ مبتداي مؤخر میباشد.
قوله تعالی: فِی حَ دِیثٍ غَیْرِهِ مرجع ضمیر کلمه غیره از نظر معنا قرآن است و مرجع کلمه حسابهم کلمه الَّذِینَ یَخُوضُونَ میباشد،
کلمه دنیا صفت کلمه حیات است. کلمه ولی: اسم کلمه لیس و کلمه لها: خبر آن و جمله أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا مبتداء و خبر است.
قوله تعالی کلمه حیران در آیه قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ حال است براي ضمیر کلمه استهوته و جمله له اصحاب مبتداء و خبر و صفت
کلمه حیران میباشد. لام کلمه لنسلم لام تعلیل و منصوب بودن آن بوسیله ان ناصبه میباشد که در تقدیر است و فاعل جمله کن
فیکون در آیه وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ضمیر مستتري میباشد که به کلمه شیء که نیز محذوف است بر میگردد و
.« یقول للشیء کن فیکون » : جمله به این صورت در میآید
، ص: